شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت شمارهٔ ۳۷
سعدی
سعدی( باب دوم در اخلاق درویشان )
140

حکایت شمارهٔ ۳۷

مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خلایق به رنج اندرم از بس که به زیارت من همی آیند و اوقات مرا از تردّد ایشان تشویش می باشد؟
گفت: هر چه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گرد تو نگردند!
گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود
کافر از بیم توقع برود تا در چین