شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت شمارهٔ ۲۵
سعدی
سعدی( باب اول در سیرت پادشاهان )
304

حکایت شمارهٔ ۲۵

یکی از ملوک عرب شنیدم که متعلقان را همی گفت مرسوم فلان را چندان که هست مضاعف کنید که ملازم درگاه است و مترصد فرمان و دیگر خدمتکاران به لهو و لعب مشغولند و در ادای خدمت متهاون.
صاحبدلی بشنید و فریاد و خروش از نهادش بر آمد. پرسیدندش چه دیدی؟ گفت مراتب بندگان به درگاه خداوند تعالی همین مثال دارد.
دو بامداد اگر آید کسی به خدمت شاه
سیم، هر آینه در وی کند به لطف نگاه
مهتری در قبول فرمان است
ترک فرمان دلیل حرمان است
هر که سیمای راستان دارد
سر خدمت بر آستان دارد