171
غزل ۳۸۲
من چون تو به دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم
با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
وین پرده راز پارسایان
چندان که تو می دری ندیدم
دیدم همه دلبران آفاق
چون تو به دلاوری ندیدم
جوری که تو می کنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم
سعدی غم عشق خوبرویان
چندان که تو می خوری ندیدم
دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم