شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۳۱۶
سعدی
سعدی( غزلیات )
129

غزل ۳۱۶

ساقی سیمتن چه خسبی خیز
آب شادی بر آتش غم ریز
بوسه ای بر کنار ساغر نه
پس بگردان شراب شهدآمیز
کابر آذار و باد نوروزی
درفشان می کنند و عنبربیز
جهد کردیم تا نیالاید
به خرابات دامن پرهیز
دست بالای عشق زور آورد
معرفت را نماند جای ستیز
گفتم ای عقل زورمند چرا
برگرفتی ز عشق راه گریز
گفت اگر گربه شیر نر گردد
نکند با پلنگ دندان تیز
شاهدان می کنند خانه زهد
مطربان می زنند راه حجاز
توبه را تلخ می کند در حلق
یار شیرین زبان شورانگیز
سعدیا هر دمت که دست دهد
به سر زلف دوستان آویز
دشمنان را به حال خود بگذار
تا قیامت کنند و رستاخیز