شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۲۳
سعدی
سعدی( غزلیات )
163

غزل ۲۳

رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه می کنی
ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما
جرمی نکرده ام که عقوبت کند ولیک
مردم به شرع می نکشد ترک مست ما
شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد
باشد که توبه ای بکند بت پرست ما
سعدی نگفتمت که به سرو بلند او
مشکل توان رسید به بالای پست ما