120
غزل شمارهٔ ۸۹
هجران اگر نکردی آهنگ زندگانی
بیچاره جان چه کردی با ننگ زندگانی
داراست هر که جان برد از چنگ مرگ بیرون
ما جان به مرگ بردیم از چنگ زندگانی
بی عشق کس ممیراد، بی درد کس مماناد
کان عار مرگ باشد وین ننگ زندگانی
میبرد زندگانی گر جان ز چنگ مردن
کس جان بدر نمیبرد از چنگ زندگانی
ای آنکه سنگ کوبی بر سینه از غم مرگ
گویا سرت نخورد است بر سنگ زندگانی
ای آنکه زندگی را بر مرگ می گزینی
یا رَب مبارک بادت او رنگ زندگانی
پیوسته زندگانی در جنگ بود با ما
با مرگ صلح کردیم از ننگ زندگانی
دوری او رضی را نزدیک گشته گویا
کاثار مرگ پیداست از رنگ زندگانی