شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۳ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۳۹- سورة الزمر- مکیة )
107

۳ - النوبة الاولى

قوله تعالى: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ باش کسى که باز گشاد اللَّه بر وى را و دل وى را، لِلْإِسْلامِ گردن نهادن را، فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ تا او بر روشنایى است از خداوند خویش، فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ویل نفرین و تباهى سخت دلان را از یاد خدا، أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲۲) ایشان در گمراهیى آشکاراند.
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ اللَّه فرو فرستاد بدرنگ نیکوتر سخن، کِتاباً مُتَشابِهاً نامه‏اى هموار مانند یکدیگر در نیکویى و راستى، مَثانِیَ دو تو دو تو و دیگر باره دیگر باره، تَقْشَعِرُّ مِنْهُ بلرزد و بخیزد از ان، جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ پوست ایشان که از خداوند خویش میترسند، ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ آن گه بیارامد پوستها و مویهاى ایشان بر تنها و دلهاى ایشان با خداى، ذلِکَ هُدَى اللَّهِ این راهنمونى اللَّه است، یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ راه مینماید بآن او را که میخواهد، وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ و هر که اللَّه او را بیراه کرد، فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۲۳) او را راهنمایى نیست.
أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ باش آن کس که بر وى خویش از آتش مى‏پرهیزد و بد عذاب از خود بازمیدارد یَوْمَ الْقِیامَةِ روز رستاخیز ؟ وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ و گویند ستمکاران را: ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (۲۴) چشید پاداش آنچه میکردید
کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دروغ زن گرفتند پیغامبران را ایشان که پیش از قوم تو بودند، فَأَتاهُمُ الْعَذابُ تا بایشان آمد عذاب، مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ (۲۵) از انجا که ندانستند.
فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا تا بچشانید اللَّه ایشان را رسوایى در زندگانى این جهان، وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ و عذاب آن جهان مهتر و بزرگتر، لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (۲۶) اگر دانندى.
وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ زدیم مردمان را درین قرآن از هر سانى، لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۲۷) تا مگر پند پذیرند.
قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ قرآنى تازى بى‏هیچ کژى، لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (۲۸) تا مگر از عذاب من بپرهیزند.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا زد اللَّه مسلمان و مشرک را، رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مردى غلام که درو انبازان باشند چند کس بخداوندى، مُتَشاکِسُونَ با یکدیگر تنگ خوى و ناسازگار، وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ و مردى غلام رسته از انبازان یک خواجه را، هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا هرگز یکسان باشند هر دو در صفت؟ الْحَمْدُ لِلَّهِ ستایش اللَّه راست، بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۲۹) بلکه بیشتر ایشان نادانند.
إِنَّکَ مَیِّتٌ تو مرده‏اى، وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ (۳۰) و ایشان مرده‏اند.
ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ پس آن گه شما روز رستاخیز، عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ (۳۱) نزدیک خداوند خویش خصمیها خواهید کرد.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ پس کیست ستمکارتر از او که دروغ گوید بر خداى، وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ و راستى که باو آید دروغ شمرد، أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْکافِرِینَ (۳۲) در دوزخ بنگاهى بسنده نیست ناگرویدگان را؟!