شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۱ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۴۳- سورة الزخرف- مکیه )
110

۱ - النوبة الاولى

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ بنام خداوند، الرَّحْمنِ، فراخ بخشایش، الرَّحِیمِ مهربان.
حم (۱) بحلم من و بمجد من‏ وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ (۲). و باین نامه روشن،.
إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا، ما کردیم قرآنى تازى، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۳) تا مگر شما دریابید.
وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ، و این نامه در مهینه همه کتابهاست، لَدَیْنا نزدیک ما، لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ (۴) بلند قدر است.
أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً، باش ما این سخن و این پیغام از شما باز گردانیم، أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ (۵)، از بهر آنکه شما گروهى گرانکارانید.
وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ (۶) و چند فرستادیم از پیغامبر، در پیشینان و گذشتگان.
وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ، و نیامد بایشان هیچ پیغامبرى، إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۷) مگر افسوس میکردند برو.
فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً، هلاک کردیم و تباه، با نیروتر از ایشان و با زورتر، وَ مَضى‏ مَثَلُ الْأَوَّلِینَ (۸) و برفت پیش از این پیشینیان را که مثل زنند بآن.
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، و اگر پرسى ایشان را: که آفرید آسمانها و زمینها، لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (۹). ایشان گویند آن تواناى دانا آفرید آن را.
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً، او آنست که شما را زمین آرامگاه کرد، وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا، و شما را در آن راهها ساخت، لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۰). تا راه میدانید برد.
وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ. و آنست که فرو فرستاد از آسمان آبى باندازه، فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً، زنده کردیم بآن آب، زمینى مرده، کَذلِکَ تُخْرَجُونَ (۱۱). هم چنان که بیرون آرند.
وَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها، و آنست که بیافرید همه گوناگونها و جنسها، وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ، و شما را بیافرید از کشتیها و ستوران، ما تَرْکَبُونَ (۱۲). آنچه بر آن برنشینید.
لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ، تا راست نشینید بر پشتهاى ستوران، ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ، آن گاه نیکوکارى خداوند خویش یاد میکنید، إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ، آن گه که بر ستور راست نشینید.
وَ تَقُولُوا و آن گه گوئید، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا، پاکى و بى‏عیبى او را که زیر دست کرد و نرم ما را این ستور، وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (۱۳) یا نه، ما با او برنتوانستیمى و برنیامدیمى، وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ (۱۴) و ما در این نعمت با خداوند خویش میگردیم.
وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً او را از رهیگان او بهره‏اى ساختند، إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ (۱۵) این مردم ناسپاسى است آشکارا.
أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ، باش از آنچه خود آفرید، دختران گرفت و مادینه گزید خود را، وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ (۱۶) و شما را خالص کرد و برگزید پسران.
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ، و آن گه که بشارت دهند یکى را از ایشان، بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا، بآنچه رحمن را صفت ساخت، ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا، روى وى سیاه گردد، وَ هُوَ کَظِیمٌ (۱۷) و او پراندوه.
أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ، باش کسى که در زیور برآید و ببالد، وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ (۱۸) و او در داورى بى‏زبان و بى‏سخن بود،.
وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً، و فریشتگان را که ایشان بندگان رحمانند مادینان کردند، أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ، بودند آنجا که فرشتگان را میآفرید، سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ، مى‏نویسند گواهیهاى ایشان وَ یُسْئَلُونَ (۱۹) و بپرسند ایشان را.
وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ، گفتند اگر رحمن خواستى که فرشتگان را نپرستیم نپرستیدیمى ایشان را.
ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ، ایشان را هیچ دانش نیست بآنچه میگویند، إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (۲۰) نیستند مگر دروغ زنان.
أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ، یا ما ایشان را پیش از قرآن نامه‏اى داده‏ایم، فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ (۲۱)، ایشان دست در آن زده‏اند
بَلْ قالُوا، نه که گفتند، إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ، ما پدران خویش را بر کیشى یافتیم، وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ (۲۲) و ما بر پیهاى ایشان راه میبریم.
وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا، و هم چنان نفرستادیم، مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ، پیش از تو در هیچ شهر هیچ آگاه کننده‏اى، إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها، مگر که جهانداران و بطر گرفتگان ایشان گفتند، إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ ما پدران خویش را بر کیشى یافتیم، وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ (۲۳) و ما بر پیهاى ایشان پس رو میباشیم.
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ، گفت باش و اگر من بشما آمدم و آوردم، بِأَهْدى‏ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ، راست‏تر از آن چیز که پدران خویش را بر آن یافتید،، قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (۲۴)، گفتند ما بآنچه شما را بآن فرستادند ناگرویدگانیم.
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ، کین کشیدیم از ایشان، فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (۲۵)، نگر چون بود سرانجام دروغ زن گیران.
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ، ابراهیم گفت پدر خویش را و قوم خویش را: إِنَّنِی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ (۲۶) من بیزارم از آنچه شما میپرستید.
إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی، مگر آن خداى که مرا آفرید، فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ (۲۷) که او خود مرا راه مینماید.
وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً، آن سخن را سخنى پاینده کرد، فِی عَقِبِهِ، در نژاد فرزندان خویش، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۲۸) تا مگر با خدا آیند.
بَلْ مَتَّعْتُ، بلکه برخوردار کردم هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ، اینان را و پدران ایشان را، حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ، تا آن گه که بایشان آمد قرآن، وَ رَسُولٌ مُبِینٌ (۲۹) و رسولى آشکارا، وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ، چون بایشان آمد چیزى درست و راست قالُوا هذا سِحْرٌ، گفتند این مر دیو است و جادویى، وَ إِنَّا بِهِ کافِرُونَ (۳۰) و ما بآن ناگرویدگانیم.
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ گفتند چرا نه این قرآن فرو فرستادند، عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ (۳۱) بر مردى بزرگ از این دو شهر.