شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۵ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۹- سورة التوبة- مدنیة )
114

۵ - النوبة الاولى

و هو اللَّه تعالى ع: إِلَّا تَنْصُرُوهُ اگر یارى ندهید رسول را، فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ خداى سبحانه و تعالى یارى داد او را، إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا آن گه که بیرون کردند او را کافران، ثانِیَ اثْنَیْنِ دوم دو تن إِذْ هُما فِی الْغارِ آن گه که هر دو در غار بودند، إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ آن گه که یار خویش را گفت، لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا اندوه مدار که خداى با ماست، فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ فرو فرستاد خداى، آرام ایمان بر ابو بکر، وَ أَیَّدَهُ و نیروى و یارى داد رسول خویش را، بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها بسپاه‏هایى که شما نمیدیدید، وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلى‏ و سخن کافران دیرینه کرد مغلوب و مقهور، وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا و سخن خداى و تقدیر او و مکر او آنست که زبر است غالب و قاهر، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. (۴۰). خداى تواناییست دانا.
انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا بیرون شوید سبک‏بالان و گران‏باران، وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ و جهاد کنید بمال خویش و تن خویش از بهر خداى، ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ آن شما را به است، إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. (۴۱) گردانید.
لَوْ کانَ عَرَضاً قَرِیباً اگر عرضى بودى ازین جهان و چیزى که فرا دست رسیدى نزدیک، وَ سَفَراً قاصِداً و سفرى بچم و، لَاتَّبَعُوکَ بیامدندى بر پى تو، وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ و لکن راه دور شد و رفتن بر ایشان گران آمد، وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ و سوگندان میخورند بخداى، لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ که اگر توانستیم ما بیرون آمدیمى غزا را با شما، یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ در هلاک خویش مى‏باشند و در تباهى خویش، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ. (۴۲) و خداى میداند که ایشان دروغ زنان‏اند.
عَفَا اللَّهُ عَنْکَ در گذاشت خداى از تو، لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ چرا دستورى دادى ایشان را، حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ تا پیدا شدى، الَّذِینَ صَدَقُوا ایشان که عذرها راست میگفتند، وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ. (۴۳) و بدانستید ایشان که دروغ میگفتند.
لا یَسْتَأْذِنُکَ دستورى نخواهد از تو الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ایشان که گرویده‏اند بخدا و روز رستاخیز، أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ که باز نشینند و بجهاد نیایند بمال خویش و تن وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ. (۴۴) و خداى داناست و آگاه بر پرهیزکاران از خشم و عذاب او.
إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ دستورى از تو ایشان خواهند الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ که نه بخداى گرویده‏اند و نه بروز رستاخیز، وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ و در گمان افتاد دلهاى ایشان، فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ. (۴۵) تا در گمان خویش میگردند.
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ و اگر میخواستندى که بیرون آیند با تو، لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً پیش از آن عذر که میگویند غزا را ساخته بودندید، وَ لکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ لکن نبایست خدا ترا و ناپسند آمد وى را خاست ایشان و بیرون شدن ایشان، فَثَبَّطَهُمْ ایشان را با پس گرد و با پس نشاند، وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِینَ. (۴۶) و ایشان را گفتند مى‏نشینید با نشستگان.
لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ اگر بیرون آمدندى ایشان در میان شما بغزا، ما زادُوکُمْ إِلَّا خَبالًا نیفزودند شما را مگر تباهى، وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ و در میان شما مى‏تاختندید بسخن چینى و افساد ذات البین، یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ شما را شور در دل مى‏جستندى، وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ و در میان شما جاسوسانست ایشان را که سخن مى‏نیوشند تا بایشان رسانند، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ. (۴۷) خداى داناست به ستمکاران بر خویشتن.
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ و پیش ازین خود فتنه دلهاى مؤمنان جستند و شور دل ایشان، وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ و ترا کارها روى بر وى گردانیدند در سکالش بد، حَتَّى جاءَ الْحَقُّ تا نصرت خداى که ترا داشت آمد، وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ و کار خدا و دین وى آشکارا شد و بلند، وَ هُمْ کارِهُونَ. (۴۸) و ایشان را ناخواها و بریشان دشخوار.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ و از منافقان کسى است که میگوید، ائْذَنْ لِی مرا دستورى ده تا بنشینم، وَ لا تَفْتِنِّی و دل و چشم مرا بزنان روم فتنه مکن، أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا میدان که وى در فتنه افتاده است از این پیش، وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ. (۴۹) و دوزخ گرد کافران در آمدنى است و ایشان را فرو گرفتنى.