131
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (۵) گفت خداوند من فراخ بگشاى دل من.
«وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» (۲۶) و آسان کن مرا کار من.
«وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» (۲۷) و بگشاى گره از زبان من.
«یَفْقَهُوا قَوْلِی» (۲۸) تا در بیابند سخن من.
«وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی» (۲۹) و مرا از کسان من مردى بار کش ده.
«هارُونَ أَخِی» (۳۰) و آن هارون است برادر من.
«اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» (۳۱) پشت من و نیروى من باو سخت کن.
«وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی» (۳۲) و او را در کار انباز من کن.
«کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً» (۳۳) تا بپاکى ترا یاد کنیم.
«وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» (۳۴) و ترا در یاد داریم بیاد فراوان.
«إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً» (۳۵) تو بما بینایى.
«قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى» (۳۶) فرمود آنچه خواستى ترا دادیم اى موسى.
«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرى» (۳۷) و بر تو سپاس نهادیم بارى دیگر.
«إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ» آن گه که آگاهى افکندیم بما در تو. «ما یُوحى» (۳۸) آن آگاهى که افکنده آمد باو.
«أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ» که موسى را در تابوت کن، «فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» و آن تابوت در دریا افکن. «فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» تا دریا او را با کران افکند.
«یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ» تا بگیرد او را کسى دشمنست مرا و دشمنست او را.
«وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» و بر تو افکندم دوستى از خویشتن.
«وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی» (۳۹) و مىپرورند ترا بر دیدار چشم من.
«إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ» میرفت خواهر تو. «فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ» میگفت خواهید شما را نشانى دهم. «عَلى مَنْ یَکْفُلُهُ» بر کسى که او را بدایگى بدارد، «فَرَجَعْناکَ إِلى أُمِّکَ» دادیم ترا با مادر تو، «کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» تا روشن گردد چشم او. «وَ لا تَحْزَنَ» و اندوهگن مبادا «وَ قَتَلْتَ نَفْساً» و کسى را بکشتى، «فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» برهانیدیم ترا از اندوه، «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً» و ترا بیازمودیم آزمودنى، «فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ» سالها درنگ کردى و بودى در مدین. «ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ یا مُوسى» (۴۰) و آن گه آمدى اى موسى بر هنگامى و اندازهاى.
«وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» (۴۱) و ترا بگزیدم خویشتن را.
«اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی» شو تو و برادر تو بنشانهاى من. «وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی» (۴۲) و هیچ سست مشوید در یاد من.
«اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ» بروید هر دو بفرعون «إِنَّهُ طَغى» (۴۳) که او بس شوخ شد.
«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» گوئید او را سخنى نرم بمدارا.
«لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى» (۴۴). تا مگر او پند پذیرد و بترسد.
«قالا رَبَّنا» گفتند خداوند ما، «إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا» ما مىترسیم که فرعون بر ما بسر در افتد، «أَوْ أَنْ یَطْغى» (۴۵) یا گزاف و شوخى در گیرد و بر حال بکشد.
«قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما» گفت مترسید که من با شما ام. «أَسْمَعُ وَ أَرى» (۴۶) مىشنوم و مىبینم.
«فَأْتِیاهُ فَقُولا» باو روید و گوئید، «إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ» ما فرستادگان خداى توایم، «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ» و بنى اسرائیل را بما ده و عذاب مکن. «قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ» نشانى آوردهایم بتو از خداوند تو، «وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى» (۴۷) درود و سلام بر آن کس که براه راست پى برد.
«إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنا» ما را گفتهاند و بما رسانیده، «أَنَّ الْعَذابَ عَلى مَنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى» (۴۸) که عذاب بر آن کس است که راستى را دروغ شمرد و از پذیرفتن آن بر گردد.
«قالَ فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسى» (۴۹) گفت کیست خداوند شما اى موسى؟
«قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ» گفت خداوند ما اوست که هر چیزى را آفرینش او بداد. «ثُمَّ هَدى» (۵۰) و آن چیز را در دل افکند که قوت از کجا جوید و از دشمن چون پرهیزد و بمادر چون رسد.
«قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى» (۵۱) گفت کار و بار گروهان پیش چیست؟
«قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ» گفت دانش آن بنزدیک خداوند منست در نسختى، «لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسى» (۵۲) خداوند من فرو نگذارد نه فراموش کند.
«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» او که شما را از زمین آرامگاه و بنگاه کرد، «وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا» و شما را در آن راهها ساخت «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» و فرو فرستاده از آسمان آبى «فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً» تا بیرون آوریم بآن آب همتاها، «مِنْ نَباتٍ شَتَّى» (۵۳) از رستها از زمین پراکنده
«کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ» مىخورید و ستوران خویش را مىخورانید، «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ» درین کردها نشانهاست «لِأُولِی النُّهى» (۵۴) زیر کان و خداوندان خر را.