شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۴ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۳۸- سورة ص- مکیة )
124

۴ - النوبة الاولى

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ (۶۷) گوى اى محمد آن خبرى بزرگ است.
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (۶۸) شما از ان روى گردانیده‏اید.
ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ مرا دانش نبود و آگاهى، بِالْمَلَإِ الْأَعْلى‏ بآن جوق برترین از فریشتگان، إِذْ یَخْتَصِمُونَ (۶۹) که با یکدیگر خصومت مى‏کردند.
إِنْ یُوحى‏ إِلَیَّ بمن پیغام نیست إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ (۷۰) مگر آنکه نیستم من مگر آگاه کننده باز نماینده‏اى.
إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ آن گه که خداوند تو گفت فریشتگان را، إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ (۷۱) من مرد مى‏خواهم آفرید از گل.
فَإِذا سَوَّیْتُهُ چون وى را راست کردم، وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی و جان خویش درو دمیدم، فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ (۷۲) او را بر روى افتید.
فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ بر روى افتادند فریشتگان، کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (۷۳) همگان بهم.
إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ مگر ابلیس که گردن کشید، وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ (۷۴) و از ناگرویدگان بود.
قالَ یا إِبْلِیسُ اللَّه گفت اى ابلیس، ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ چه بازداشت ترا که سجود کردید تو؟ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ چیزى را که بیافریدم بدو دست خویش، أَسْتَکْبَرْتَ باش گردن کشیدى؟ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ (۷۵) یا برترى جستى و خویشتن را از برتران دیدى؟
قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ ابلیس گفت: من به از وام، خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ مرا از آتش آفریدى وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ (۷۶) و او را از گل آفریدى.
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها اللَّه گفت: بیرون شو از آسمان، فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (۷۷) که تو نفریده‏اى و رانده.
وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ (۷۸) و بر تو نفرین و راندن من تا روز شمار.
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی ابلیس گفت: خداوند من پس مرا درنگ ده، إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۷۹) تا آن روز که ایشان را برانگیزانند.
قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (۸۰) اللَّه گفت: تو از درنگ دادگانى.
إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (۸۱) تا روزى که هنگام آن دانستنى است.
قالَ فَبِعِزَّتِکَ ابلیس گفت بخدایى تو، لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (۸۲) که ایشان را بیراه کنم همگان.
إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (۸۳) مگر آن بندگان تو از ایشان که ترا یکتا شناسندگان‏اند از دل پاک.
قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ اللَّه گفت: راست میگویم، راست میگویم، براستى براستى: لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ ناچار بهر حال پر کنم دوزخ، مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ (۸۴) از تو و از هر که در بى تو رود ازیشان همگان.
قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ گوى نمیخواهم از شما بر این پیغام رسانیدن هیچ مزدى، وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ (۸۵) و نیستم از ایشان که از خویش چیزى بر سازند.
إِنْ هُوَ نیست این إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ (۸۶) مگر یادى و سخنى جهانیان را.
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ و بدانید خبر این چه با شما میگویند بَعْدَ حِینٍ (۸۷) پس هنگامى.