شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۱۱ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۴- سورة النساء- مدنیة )
112

۱۱ - النوبة الاولى

قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ خداى میفرماید شما را، أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها که امانتها با خداوندان دهید، وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ و چون حکم کنید، میان مردمان، أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ که براستى و داد حکم کنید، إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ بس نیک آمد آنچه خداى شما را بآن فرمود، إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً (۵۸) اللَّه شنوا است بینا همیشه.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، أَطِیعُوا اللَّهَ فرمان برید خداى را، وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ و فرمان برید رسول را، وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ و فرمان برید اولى الامر را از شما، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ اگر در چیزى از دین مختلف شوید، فَرُدُّوهُ باز برید آن چیز که در آن اختلاف بود، إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ با خدا و با رسول، إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اگر گرویده‏اید بخداى و بروز رستاخیز، ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا (۵۹) آن بهشت شما را، و سرانجام آن نیکوتر.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ نبینى ایشان را که میگویند و راست نمیگویند، أَنَّهُمْ آمَنُوا که ایشان گرویده‏اند، بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ بآنچه فرو فرستادند بتو، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ و بآنچه فرو فرستادند پیش از تو، یُرِیدُونَ میخواهند.
أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ که حکم جویند و حکم خواهند از طاغوت، وَ قَدْ أُمِرُوا و فرموده‏اند مردمان را، أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ که کافر شند بطاغوت، وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ و دیو میخواهد و میجوید، أَنْ یُضِلَّهُمْ که ایشان را بیراه کند، ضَلالًا بَعِیداً (۶۰) بیراهى از حق دور،وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ و چون ایشان را گویند، تَعالَوْا بیایند، إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بحکم قرآن که خداى فرو فرستاد، وَ إِلَى الرَّسُولِ و بحکم رسول خداى، رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ بینى آن منافقان را، یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (۶۱) که مى‏برگردند از تو برگشتنى.
فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ چون بود آن گه که بایشان رسد، مُصِیبَةٌ رسیدنى بد، بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ بآنچه دستهاى ایشان پیش فرا فرستاد؟ ثُمَّ جاؤُکَ آن گه آیند بتو، یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ سوگند میخورند بخدا، إِنْ أَرَدْنا که‏ مى‏نخواستیم، إِلَّا إِحْساناً مگر نیکویى، وَ تَوْفِیقاً (۶۲) و وفاق داشتن و نمودن میان دل و زبان.
أُولئِکَ الَّذِینَ ایشان آنند، یَعْلَمُ اللَّهُ که خداى میداند، ما فِی قُلُوبِهِمْ آنچه در دلهاى ایشان است، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ روى گردان از ایشان، و فرا گذار از ایشان، وَ عِظْهُمْ و پند ده ایشان را، وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغاً (۶۳) و ایشان را سخنى بلیغ گوى بتهدید.