113
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ بیم نماى ایشان را از روز نفریغ.
«إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» آن گه که کار برگزارند. «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ» و ایشان در غفلتند «وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ» (۳۹) و ایشان نمیگروند.
«إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ» مائیم که زمین را میراث بریم «وَ مَنْ عَلَیْها» و باز ماندگان را «وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ» (۴۰) و همه را با ما آرند.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ» و یاد کن در این نامه ابراهیم را، «إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا» (۴۱) که او راستى بود راست رو، راست کار، راستگوى پیغامبر.
«إِذْ قالَ لِأَبِیهِ» آن گه که پدر خویش را گفت: «یا أَبَتِ» اى پدر «لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ؟» چرا مىپرستى چیزى را که نشنود و نه بیند؟ «وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً؟»(۴۲) و ترا سود ندارد و بکار نیاید هیچیز؟ «یا أَبَتِ» اى پدر اى «إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ» بمن آمد از دانش آنچه بتو نیامد «فَاتَّبِعْنِی» بر پى من رو «أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا». (۴۳) تا راه نمایم ترا براه راست درست.
«یا أَبَتِ» اى پدر اى! «لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ» دیو را مپرست، «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا». (۴۴) که دیو در رحمن عاصى است.
«یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ» اى پدر میترسم من «أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» که بتو رسد عذابى از رحمن «فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا». (۴۵) تا بکام دیو شوى و از کسان وى.
«قالَ» گفت پدر «أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ؟» باز مىخواهى ایستاد از خدایان من اى ابراهیم؟ «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ» اگر باز نایستى «لَأَرْجُمَنَّکَ» دشنام دهم ترا و سنگسار کنم «وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا». (۴۶) فرا بر ازمن یک چندى.
«قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ» ابراهیم گفت بریدم، اینک رفتم «سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» آرى هنگامى آمرزش خواهم ترا از خداوند خویش، «إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا». (۴۷) او بمن مهربانست و مرا نیکخواه.
«وَ أَعْتَزِلُکُمْ» جدایى جویم از شما، «وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» و از آنچه مىخداى خوانید فرو از اللَّه تعالى «وَ أَدْعُوا رَبِّی» و خداوند خویش را خوانم «عَسى أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا». (۴۸) مگر که من با پرستیدن خداوند خویش و خواندن وى بدبخت نمانم.
«فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ» چون کران گرفت از ایشان، «وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» و از آنچه مىپرستیدند فرود از اللَّه تعالى، «وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ» بخشیدیم او را اسحاق و یعقوب، «وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا». (۴۹) و همه را پیغامبران کردیم
«وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا» و ایشان را از رحمت خویش بخشیدیم «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا»
(۵۰) و ایشان را سخن نیکو و ستایش و آواء بلند دادیم.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى» و یاد کن در این نامه موسى را، «إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً» که او گزیدهاى بود پاک کار، «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا». (۵۱) و ما را فرستادهاى بود پیغامبر.
«وَ نادَیْناهُ» خواندیم او را و آواز دادیم، «مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ» از سوى طور از سوى راست، «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» (۵۲) و نزدیک کردیم او را بهمرازى «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ» و بخشیدیم او را از رحمت خویش برادر او، «هارُونَ نَبِیًّا». (۵۳) هارون پیغامبر.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ» و یاد کن در این نامه اسماعیل را، «إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ» که او مردى راست وعده بود، «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا». (۵۴) و فرستادهاى بود پیغامبر.
«وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» و کسان خویش را بنماز و زکاة همى فرمود، «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا». (۵۵) و او نزدیک خداوند خویش پسندیده بود.
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ» و یاد کن در این نامه ادریس را، «إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا». (۵۶) که او راستى بود راست رو راست گوى، پیغامبر.
«وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا». (۵۷) برداشتیم او را جایگاهى بلند.
«أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» ایشان آنند که اللَّه تعالى با ایشان نیکویى کرد و بر ایشان نعمت نهاد، «مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ» از پیغامبران از نژاد آدم، «وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ» و از ایشان که برداشتیم ایشان را با نوح، «وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ» و از نژاد ابراهیم و اسرائیل، «وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا» و از ایشان که ما راه نمودیم و برگزیدیم، «إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» چون بر ایشان خواندندید سخنان رحمن و پیغامهاى او. «خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا». (۵۸) بسجود افتادندى سجود بر آن و گریان.
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» و در رسید از پس ایشان پسینها.
«أَضاعُوا الصَّلاةَ» نماز بگذاشتند «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» و بر پى آرزوهاى خویش ایستادند. «فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا». (۵۹) آرى بینند کار تباه.
«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» مگر آن کس که با پس آید و بگرود و نیکى کند، «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ» ایشان آنند که ایشان را در بهشت آرند، «وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» (۶۰) و از پاداش ایشان چیزى نکاهد.