شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
النوبة الثالثة
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۹۲- سورة اللیل- مکیة )
100

النوبة الثالثة

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم من لم تتعطّر القلوب الّا بنسیم اقباله، و لم تتفطّر الدّموع الّا للوعة فراقه او روح وصاله، فدموعهم على الحالتین منسکبة و قلوبهم فی عموم احوالهم ملتهبة، و عقولهم فی غالب اوقاتهم منتهبة.
تا عزّت «بسم اللَّه» جمال و جلال خویش درین سراى حکم آشکارا کرد، جهانیان دل از خواجگى خویش برگرفتند، تا رأیت دولت این نام از غیب ظاهر گشت، از عرش مجید تا بفرش مهید همه موجودات کمر استقبال بر میان بستند تا در بطحاء مکه این نواخت بآن مهتر عالم رسید. که اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ کس را درین عالم پرواى خویش نماند.
آن عزیزى گفته در مناجات: اى پذیرنده عذر هر پشیمانى، اى سازنده کار هر بى درمانى، کدام دلست که در آتش شوق تو نیست؟ کدام دیده است که در انتظار دیدار تو نیست؟ کدام جانست که در مخلب باز عزّت تو نیست؟ کدام سر است که سرمست شراب محبّت تو نیست؟
در زاویه درویشان همه سوز طلب تو، در کوى خراباتیان همه درد نایافت تو، در کلیساى ترسایان همه نشاط جست و جوى تو، در آتش گاه گبران همه درد واماندگى از تو:
دلداده بسى بینم و دلدار یکى
جوینده یار بى‏عدد، یار یکى!
وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏ اللَّه تعالى شب را شرفى و مرتبتى داد که در قرآن مجید آن را محلّ قسم خود گردانید گفت: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏ و این شرف از آن یافت که چون شب درآید دوستان خداى و خاصگیان درگاه پادشاه در مناجات شوند: تنها شان در نماز، دلهاشان در نیاز، جانهاشان در راز، همه شب شراب صفا مى‏نوشند و خلعت رضا میپوشند و عتاب محبوب مى‏نوشند. چون وقت سحر باشد فرمان، رسد، تا این درهاى قبّه پیروزه باز گشایند و دامنهاى سرادقات عرش مجید براندازند و مقرّبان حضرت بامر حقّ جلّ جلاله خاموش شوند. آن گه جبّار کائنات در علوّ و کبریاء خود خطاب کند: الا تدخلا کلّ حبیب بحبیبه فاین احبّاى»؟ هر دوستى با دوست خود در خلوت و شادى آمدند، دوستان من کجااند؟
«اللّیل» داج و العصات نیام
و العابدون لذى الجلال قیام!
وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏ یک سرّ از اسرار این سوره آنست که حقّ جلّ جلاله اندرین سورة حالت دو کس بیان کرد و سیرت ایشان بنشان عیان کرد: یکى ابو بکر صدیق، او که «اتقى» وصف و نعت او دیگر بو جهل پر جهل، او که «اشقى» حالت و صفت او. سر همه معاندان در شقاوت بو جهل و صفت او در کتاب خدا «اشقى». سالار و مهتر همه مؤمنان ابو بکر است و نعت او در کتاب آسمان «اتقى». ابو بکر آراسته ایمان و اسلام و نام او در جریده اتقیا. بو جهل آلوده کفر و شرک و نام او در جریده اشقیا. از روى اشارت میگوید چنانک از اهل کفر و و زمره شقاوت کس را آن قسوت و جفا نیست که بو جهل را. نیز از اهل ایمان و ارباب معرفت کس را آن صدق و وفا نیست که ابو بکر را و در فاتحه سوره که ربّ العالمین گفت: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى گویى از روى معنى شب و روز را در قسم از بهر آن یاد کرد در افتتاح سوره که صورت حال هر دو کس را در اثناء سورة یاد کرد. معنى چنانست که اندر شب فترت ضلالت کس را آن گمراهى نبود که بو جهل شقى را بود و اندر روز دعوت رسالت کس را آن ثبات قدم نبود که ابو بکر نفی را بود. اضداد در برابر یکدیگر کمال وصف بنمایند.
عناد بو جهل و اعتقاد ابو بکر هر دو را در یک سوره بیان کرد تا حقیقت شود اهل سنّت را بیان نصّ و منّت حقّ عزّ و جلّ در حال بو بکر صدّیق و این انوار و آثار که از وى پیدا شد، ثمره صحبت و ادب مراقبت بود و کمال یقین او که در اوامر حقّ کس را آن رتبت امتثال نبود که بو بکر را بود، هم در مجاهده و هم در مشاهده و چندان نور سرور در باطن وى استیلا یافت که هر چه داشت در برابر امر حق نثار کرد و اغیار را بر آن ایثار کرد لباس خویش در باخت مجرّد شد. حطام دنیا جمله برانداخت مفرد شد. سر را عمامه نگذاشت، تن را جامه نگذاشت، قدم را نعلین نگذاشت، گفت: محبّت رسول (ص) سرما را تاج بست، سینه ما را لباس تقوى بست و «لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِکَ خَیْرٌ» لا جرم از حضرت عزّت امر آمد بمقرّبان آسمان و زمره عالم ملکوت که نظاره کنید مر حالت ابو بکر را! و ابو بکر بمجلس سیّد (ص) رسیده و هم بر آن حالت قرار گرفته و سیّد ولد آدم نظر رأفت بر اخلاق او گذاشته. آن ساعت جبرئیل امین فرو آمد از حضرت عزّت و گفت: یا سیّد ملک جلّ جلاله میگوید: سلام ما به ابو بکر برسان و با او بگو که: «انا عنک راض فهل انت عنّى راض»؟ بعد از انبیا و رسل در طبقات اولیا هرگز هیچکس را از حضرت عزّت ذو الجلال چنین تشریف و نواخت نیامد که ابو بکر را آمد.
و باش تا فرداى قیامت که گویند: اى مقرّبان درگاه و اى چاوشان بارگاه عزّت! دست ابو بکر گیرید و او را در سراپرده زنبورى و قدس الهى آرید تا لطف جمال ما دیده اشتیاق صدق او را این توتیا درکشد که: یتجلى الرّحمن للنّاس عامّة و لابى بکر خاصّة.