شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۳ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۱۸- سورة الکهف- مکیة )
112

۳ - النوبة الاولى

قوله تعالى: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ» مگوى هیچیز را و هیچ کار را، «إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً (۲۳)» که خواهم کرد من فردا.
«إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ» مگر که گویى که اگر خداى خواهد، «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» و اگر در چیزى فراموش کنى که گویى اگر خداى خواهد آن گه که یاد آید بگوى، «وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی» و بگوى که مگر خداوند من مرا راه نماید، «لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً (۲۴)» ازینچ از من مى‏پرسید دانش راست و جواب پاک ازینج مى‏پرستید راست‏تر و نیکوتر.
«وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ» و بودند در غار خویش سیصد سال، «وَ ازْدَادُوا تِسْعاً (۲۵)» و بیفزودند نه سال.
«قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا» بگوى اللَّه تعالى داناتر دانائیست بآن درنگ که ایشان کردند، «لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» او راست دانش ناپیداها در آسمان و زمین، «أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ» چه بینایى که اوست و چه شنوایى، «ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ» نیست ایشان را جز ازو خداوندى و نه یارى، «وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً (۲۶)» و در کار راندن خود از ایشان هیچ انباز نگیرد.
«وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ» بر خوان آنچ پیغام داده آمد بتو از خداوند تو، «لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ» بدل کننده نیست سخنان او را، «وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (۲۷)» و نیابى جز ازو پناهى و پشتیوانى.
«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ» شکیبایى کن خویشتن را «مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ» با ایشان که خداوند خویش را مى‏خوانند بامداد و شبانگاه، «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ» و خداوند خویش را مى‏خواهند بآنچ مى‏کنند، «وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ» ایدون بادا که دو چشم تو جز از ایشان ننگراد، «تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» که زینت این جهانى و آرایش آن خواهى، «وَ لا تُطِعْ» و نگر فرمان‏بردار و سخن نیوش و کار پسند نباشى، «مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» کسى را که ما دل او غافل کردیم از یاد خویش، «وَ اتَّبَعَ هَواهُ» و او بر پى بایست خویش ایستاد، «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (۲۸)» و کار وى تباه گشت و کوشش او و روزگار او ضایع.
«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ» و بگوى آنک پیغام و سخن راست از خداوند شما، «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ» هر که خواهد تا گرود، «وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ» و هر که خواهد تا کافر شود و نگرود، «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً» ما ساختیم ستمکاران را آتشى، «أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها» گرد ایشان فرو گرفته سرا پرده آن، «وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ» و اگر آب خواهند ایشان را آبى دهند، «کَالْمُهْلِ» همچون دردى زیت یا مس گداخته، «یَشْوِی الْوُجُوهَ» رویها مى‏سوزد آن آب که فرا روى برند، «بِئْسَ الشَّرابُ» بد شراب که آنست «وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً (۲۹)» و بد فرو آمد جایى است و برگ گاهى آتش.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» ایشان که بگرویدند، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» و نیکیها کردند، «إِنَّا لا نُضِیعُ» ما ضایع نکنیم، «أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا (۳۰)» کردار آن کس که کار نیکو کرد.
«أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ» ایشانند که ایشانراست بهشتهاى همیشى، «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ» مى‏رود زیر ایشان جویهاى روان، «یُحَلَّوْنَ فِیها» مى‏آرایند ایشان را در آن بهشتها، «مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ» از دستینهاى زر، «وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً» و مى‏پوشند جامه‏هاى سبز، «مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ» از سندس و استبرق، «مُتَّکِئِینَ فِیها» تکیه زدگان در آن، «عَلَى الْأَرائِکِ» در حجله‏ها بر تختها، «نِعْمَ الثَّوابُ» نیک پاداش که آنست، «وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً (۳۱)» و نیک فرو آمدن جایى و برگ جایى که آنست.