116
۱ - النوبة الاولى
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» ثناء بسزاء اللَّه را، «الَّذِی أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْکِتابَ» آن خداى که فرو فرستاد بر رهى خویش این قرآن، «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً (۱)» و آن را هیچ کژى نکرد.
«قَیِّماً» نامهاى راست، روشن، پاینده، «لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ» تا بیم نمایى بگرفتنى سخت از نزدیک او، «وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ» و بشارت دهاد گرویدگان را، «الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ» ایشان که نیکیها مىکنند، «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً (۲)» که ایشانراست مزدى نیکو.
«ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً (۳)» و ایشان در آن بدرنگ جاودان.
«وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قالُوا» و بیم نماید ایشان را که گفتند، «اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً (۴)» که اللَّه تعالى فرزندى گرفت.
«ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ» ایشان را بآن سخن هیچ دانش نه، «وَ لا لِآبائِهِمْ» و نه پدران ایشان را، «کَبُرَتْ کَلِمَةً» آن گفت که ایشان گفتند چه بزرگ سخنى است، «تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ» که بیرون مىآید از دهنهاى ایشان، «إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً (۵)» نمىگویند مگر دروغى.
«فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ» مگر که خویشتن را بخواهى کشت، «عَلى آثارِهِمْ» از بهر ایشان، «إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ» اگر ایشان بنگروند باین سخن، «أَسَفاً (۶)» از اندوه.
«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ» ما آفریدیم هر چه بر زمین از کس و از چیز، «زِینَةً لَها» آرایش آن را، «لِنَبْلُوَهُمْ» تا بیازمائیم ایشان را، «أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (۷)» که کیست از ایشان نیکوکارتر.
«وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها» و ما هر چه برین زمین است خواهیم کرد آن را، «صَعِیداً جُرُزاً (۸)» ناهامونى سخت بى بنا و بى نبات.
«أَمْ حَسِبْتَ» مىپندارى، «أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ» که مردمان آن غار و آن دیه، «کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً (۹)» از شگفتهاى کارهاى ما شگفتى بود.
«إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ» آن گه که باز شد آن جوانى چند با آن کهف، «فَقالُوا رَبَّنا» و گفتند خداوند ما، «آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً» ببخش ما را از نزدیک خویش بخشایشى، «وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (۱۰)» و بساز کار ما را براستى و نیکویى و صواب.
«فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ» بر گوشهاى ایشان مهر نهادیم در آن غار «سِنِینَ عَدَداً (۱۱)» سالها بشمار.
«ثُمَّ بَعَثْناهُمْ» آن گه از خواب برانگیختیم ایشان را، «لِنَعْلَمَ» تا ببینیم، «أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى» که از دو گروه کیست که به شمارد، «لِما لَبِثُوا أَمَداً (۱۲)» آن اندازه را که ایشان در کهف بودند.