129
۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً فرستادیم ب: ثمود کس ایشان صالح، قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ گفت اى قوم خداى را پرستید، ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ نیست شما را خدایى جز او، هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ او آفرید و کرد شما را از خاک زمین، وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها و شما را در زمین نشاند، فَاسْتَغْفِرُوهُ آمرزش خواهید ازو، ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ و با او گردید، إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ (۶۱) که خداوند من نزدیک است پاسخ کننده.
قالُوا یا صالِحُ گفتند: اى صالح قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا ما از تو جز ازین مىبیوسیدیم پیش ازین، أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا باز مىزنى ما را که پرستیم آنچه پرستیدند پدران ما، وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ و ما در گمانیم از آنچه ما را با آن میخوانى، مُرِیبٍ (۶۲) دل را و خرد را شورنده
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ گفت: اى قوم چه بینید، إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی اگر من بر کارى روشن و راهى راست و پیغامى درستام از خداوند خویش وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً و او مرا پیغام داد بمهربانى، فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ که رهاند مرا ازو اگر من درو عاصى شوم و کى یارى دهد؟ فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ (۶۳) نمىفزائید مرا در پاسخ مگر زیان کارى.
وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً و اى قوم این ناقه خدا شما را نشانى است، فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ باز شوید از آن و گذارید آن را تا روزى مىخورد در زمین خداى، وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ و بآن هیچ بدى مرسانید فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ (۶۴) که شما فرا گیرد عذابى نزدیک.
فَعَقَرُوها پى کردند آن ناقه را و بکشتند، فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ صالح گفت: برخورید و فرا گذارید سه روز از جهان، ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ (۶۵) آن وعدهایست که در آن دروغ نیست.
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا چون فرمان ما آمد نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ رهانیدیم صالح را و ایشان که گرویدگان بودند با او، بِرَحْمَةٍ مِنَّا ببخشایشى از ما، وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ از رسوایى آن روز، إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ (۶۶) خداوند تو اوست آن تاونده با نیروى و کم آورنده سختگیر.
وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ و فرا گرفت آن ستمکاران را بانگ فریشته که بر ایشان زد، فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ (۶۷) تا در سرایهاى خویش افتاده مرده گشتند.
کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها چنان که گویى هرگز در آن نبودند، أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ آگاه باشید که ثمود کافر شدند بخداى خویش و ناسپاس آمدند درو، أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (۶۸) آگاه باشید که دورى بادا ثمود را.
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ و آمد فرستادگان ما به ابراهیم، بِالْبُشْرى ببشارت دادن، قالُوا سَلاماً گفتند: درود بر تو قالَ سَلامٌ ابراهیم گفت: درود بر شما فَما لَبِثَ هیچ درنگ نکرد، أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ (۶۹) که گوساله آورد بریان کرده در سنگ
فَلَمَّا رَأى أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ چون ابراهیم دستهاى ایشان دید که فرا گوساله نمىشود، نَکِرَهُمْ ایشان را بانکار فراز آمد، وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً و از ایشان مىترسید و ترس در دل مىپوشید، قالُوا لا تَخَفْ ایشان گفتند: که مترس، إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ (۷۰) ما فریشتگانیم که ما را فرستادند بقوم لوط.
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ و زن ابراهیم بر پاى بود، فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ آن زن چون بر زبان فریشتگان او را بشارت دادیم به پسر، بخندید از شگفتى، وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ، یَعْقُوبَ (۷۱) و از پس اسحاق، یعقوب.
قالَتْ یا وَیْلَتى گفت آن زن اى ویل بمن، أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ من فرزند زایم و من پیر زن. وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً و این که شوى منست پیر است، إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ (۷۲) اینت چیزى شگفت.
قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ گفتند: شگفت میدارى از کار خداى، رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ بخشایش خدا و برکات او بر شما اى خاندان، إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (۷۳) او خداوندى است ستوده بزرگوار.
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ چون بیم از ابراهیم برفت، وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى و آمد بوى بشارت به فرزند، یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ (۷۴) با ما باز پیچیدن در گرفت در حقّ قوم لوط.
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ ابراهیم زیرک است بردبار، أَوَّاهٌ آوه کننده از بیم خداى، مُنِیبٌ (۷۵) باز گراینده و دل با خدا آرنده.
یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا ابراهیم را گفتیم روى گردان ازین سخن، إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ که فرمان خداوند تو آمد، وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ و بایشان آمدنى است عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ (۷۶) عذابى نه باز بردنى.