118
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ، برگزیدیم ایشان را بر دانشى بىغلط، عَلَى الْعالَمِینَ (۳۲) بر جهانیان.
وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ، و دادیم ایشان را از نشانها، ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ (۳۳) چیزهایى که در آن آزمایشى آشکارا بود.
إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ (۳۴) اینان میگویند.
إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى، نیست مگر یک مرگ پیشین، وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ (۳۵) و ما برانگیزانیدنى نیستیم.
فَأْتُوا بِآبائِنا، پس پدران ما باز آرید امروز، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۳۶) اگر مىراست گوئید.
أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ، ایشان به اند یا قوم تبع؟ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و ایشان که پیش از ایشان بودند، أَهْلَکْناهُمْ نیست کردیم ایشان را، إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ (۳۷) ایشان قومى بدکاران بودند.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، نیافریدیم آسمان و زمین را، وَ ما بَیْنَهُما و آنچه میان آنست، لاعِبِینَ (۳۸) ببازىگرى
ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ نیافریدیم آن را مگر بفرمان روان وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۳۹) لکن بیشتر ایشان نمیدانند.
إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ روزگار بر گزاردن، مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ (۴۰) هنگام نامزد کرده ایشانست همگان.
یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً، آن روز که هیچ خویش هیچ خویش را بکار نیاید، وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (۴۱) و نه ایشان را فریاد رسند.
إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ، مگر کسى که اللَّه برو ببخشاید، إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۴۲) که اللَّه تواناى است دانا.
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (۴۳) درخت زقوم، طَعامُ الْأَثِیمِ (۴۴) خورش بدکاران است.
کَالْمُهْلِ چون مس گداخته یَغْلِی فِی الْبُطُونِ (۴۵) میجوشد در شکمها.
کَغَلْیِ الْحَمِیمِ (۴۶) چون جوشیدن آب جوشان.
خُذُوهُ گیرید او را، فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِیمِ (۴۷) کشید او را تا میان دوزخ.
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ آن گه بر سر او ریزید، مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ (۴۸) آب گرم، عذاب کردن را.
ذُقْ چش آتشم، إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ (۴۹) تو آن عزیز و کریمى بار خدا و مهتر.
إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (۵۰) آن آتش است که در آن بگمان بودید و پیکار کردید.
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ (۵۱) پرهیزکاران در جاى جاویدىاند.
جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ در بهشت و چشمههاى روان.
یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مىپوشند از جامه سندس و استبرق، مُتَقابِلِینَ (۵۳) رویها فا رویها.
کَذلِکَ چنان است، وَ زَوَّجْناهُمْ و ایشان را جفت دادیم، بِحُورٍ عِینٍ (۵۴) کنیزکان سخت پاکیزه سپیدى چشم و سیاهى چشم، فراخ چشمان
یَدْعُونَ فِیها، مىفراخوانند در آن بهشت، بِکُلِّ فاکِهَةٍ از هر میوهاى آمِنِینَ (۵۵) بىترس و بىبیم.
لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ مگر نچشند، إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى لکن مگر اول که در دنیا چشیدند، وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ (۵۶) و بازداشت اللَّه از ایشان عذاب آتش.
فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ، نیکویى از خداوند تو، ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۵۷) آنست پیروزى بزرگوار.
فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ ما آسان کردیم این سخن خویش بر زبان تو، لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۵۸) تا دریابند و یاد دارند و پند پذیرند.
فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ (۵۹) چشم میدار تا ایشان چشم میدارند.