شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۸ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة )
116

۸ - النوبة الاولى

قوله تعالى: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ» بشب خیز و نماز کن، «نافِلَةً لَکَ» این افزونى است بر تو، «عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ» واجب کرد خداى تعالى ترا بر خود که ترا بر پاى کند، «مَقاماً مَحْمُوداً (۷۹)» از ایستاد نگاهى که ترا در آن بستایند.
«وَ قُلْ رَبِّ» و بگوى خداوند من، «أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» در آر مرا در آورد براستى و نیکویى، «وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» و بیرون بر مرا بیرون برد براستى و نیکویى، «وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً (۸۰)» و از نزدیکى خود مرا دست رسى و نشانى ده و نیرویى ده که مرا یار بود
«وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ» و بگوى که براستى و درستى آمد، «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» و کژى شد و نیست گشت، «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً (۸۱)» بدرستى که کژى شدنى بود
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ» و فرو میفرستیم از قرآن، «ما هُوَ شِفاءٌ» چیزى که آن آسانى است، «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» و بخشایشى گرویدگان را، «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ» و نفزاید کافران را، «إِلَّا خَساراً (۸۲)» مگر زیانکارى.
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ» چون نیکویى کنیم و نعمت نهیم بر آدمى، «أَعْرَضَ» روى گرداند، «وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ» و پهلوى خویش در کشد از ما، «وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ» و چون باو بدى رسد، «کانَ یَؤُساً (۸۳)» نومید نشیند.
«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» بگو هر کس کار کند و بر سزاى خویش کند و در خور خویش، «فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ» پس خداوند تو داناست، «بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبِیلًا (۸۴)» بهر که راه راست را سزاست.
«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ» مى‏پرسند ترا از جان، «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» بگوى جان از امر خداوند من است، «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا (۸۵)» و ندادند شما را از دانش مگر اندکى.
«وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ» و اگر خواهیم آنچ بتو پیغام فرستادیم ببریم، «ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکِیلًا (۸۶)» و آن گه تو بر ما بآن نگه دارنده‏اى نیابى و داورى ندارى.
«إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ» مگر بخشایشى بود از خداوند تو، «إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبِیراً (۸۷)» که فضل او بر تو بزرگست.
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ» بگوى اگر بهم آیند آدمیان و پریان، «عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ» بر آنک تا چنین قرآن آرند، «لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ» چنان نیارند، «وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً (۸۸)» و هر چند که یکدیگر را پشتیوان باشند.
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ» و بر گردانیدیم روى بر روى مردمان را، «فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» در این قرآن از هر صفت و هر مثل، «فَأَبى‏ أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً (۸۹)» سر باز زد بیشتر مردمان مگر نسپاسى.
«وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ» گفتند بنگرویم بتو، «حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً (۹۰)» تا ما را در زمین مکّه چشمه‏اى فراخ آب گشایى.
«أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ» یا ترا رزى بود خرماستان و انگور، «فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً (۹۱)» جویها مى‏روانى و گشایى زیر درختان آن روانیدنى و گشادنى.
«أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً» یا فرو افکنى آسمان بر ما پاره پاره چنانک گفتى، «أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ» یا خداى را آرى، «وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلًا (۹۲)» و فریشتگان را آرى جوق جوق.
«أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ» یا ترا خانه‏اى بود زرّین، «أَوْ تَرْقى‏ فِی السَّماءِ» یا بآسمان بر مى‏شوى، «وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ» و بنگرویم بتو هر چند که بینیم که بآسمان بر مى‏شوى، «حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنا» تا آن گه که فرود آرى بر ما، «کِتاباً نَقْرَؤُهُ» نامه‏اى که بر خوانیم، «قُلْ سُبْحانَ رَبِّی» بگوى پاکى و بى عیبى خداوند مرا، «هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا (۹۳)» هستم من مگر مردمى از شما فرستاده بپیغام.
«وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا» و باز نداشت مردمان را که بگرویدند، «إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏» آن گه که پیغام بایشان آمد، «إِلَّا أَنْ قالُوا» مگر آنک گفتند، «أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا (۹۴)» باش اللَّه بما پیغام مردمى همچون ما فرستاد.
«قُلْ لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکَةٌ» بگوى اگر در زمین فریشتگان بودندى، «یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ» که مى‏رفتندى بنشست آرمیده و شهرى و مقیم، «لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولًا (۹۵)» ما از آسمان بر ایشان بپیغام فریشته‏اى فرستادیمى.
«قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً» بگوى پسنده است اللَّه تعالى بگواهى، «بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ» میان من و میان شما، «إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً (۹۶)» که اللَّه تعالى بر بندگان خویش داناست و بینا.
«وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ» هر که اللَّه تعالى راه نماید آن کس بر راه‏ است، «وَ مَنْ یُضْلِلْ» و هر که گمراه کرد، «فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ» ایشان را یار نیابى فرود ازو، «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ» و بینگیزانیم روز رستاخیز ایشان را، «عَلى‏ وُجُوهِهِمْ» بر رویهاى ایشان، «عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا» نابینایان و گنگان و کران، «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ» باز گشتنگاه ایشان دوزخ، «کُلَّما خَبَتْ» هر گه که آتش آن خواهد که فرو میرد، «زِدْناهُمْ سَعِیراً (۹۷)» آن را آتش افزائیم.
«ذلِکَ جَزاؤُهُمْ» آن پاداش ایشانست، «بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِآیاتِنا» بآنک ایشان کافر شدند بپیغامهاى ما، «وَ قالُوا» و گفتند، «أَ إِذا کُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً» باش آن گه که ما استخوان گردیم و خاک خرد، «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ» بآفرینش نو ما را بر خواهند انگیخت، «خَلْقاً جَدِیداً (۹۸)» آفریده‏اى نو.
«أَ وَ لَمْ یَرَوْا» آیا نمى‏بینند، «أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» که آن خداى که آسمان‏ها آفرید و زمین، «قادِرٌ عَلى‏ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ» تواناست که چون ایشان آفریند، «وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا» و ایشان را سپرى گشتن نامزد کرد، «لا رَیْبَ فِیهِ» و در کى و چندى آن هیچ شک نه، «فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا کُفُوراً (۹۹)» ابا کردند کافران مگر نسپاسى.
«قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ» بگوى اگر شما خداوند بودید، «خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی» خزانه‏هاى رحمت خداوند مرا، «إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ» همانگه شما دستها فرو مى‏بستید، «خَشْیَةَ الْإِنْفاقِ» از بیم درویشى، «وَ کانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً (۱۰۰)» و آدمى بخیل است و خسیس.