110
۲۶ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ... مصطفى گفت در تفسیر این آیت یقول اللَّه عز و جل اذکرونى یا معشر العباد بطاعتى اذکرکم بمغفرتى اللَّه میگوید عزّ جلاله رهیکان من: مرا طاعت دار باشید و بندگى کنید تا شما را بیامرزم. از اینجا گفت مصطفى ص هر که خداى را عز و جل طاعت دارد و بندگى کند، و فرمانهاى وى را پیش شود، از جمله ذاکرانست، اگر چه نماز نوافل و روزه تطوع و تلاوت قرآن کمتر کند. و هر که نافرمان شود و طاعت ندارد از جمله فراموش کارانست، اگر چه نماز بسیار کند و روزه دارد و قرآن خواند، پس حقیقت ذکر طاعت داریست و حسن کردار، نه آراستن سخن و مجرد گفتار. مفسران در تفسیر این آیت همین معنى گفتهاند در لفظهاى مختلف، باتفاق معانى فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ مرا یاد دارید و یاد کنید بآزادى کردن نیکو و پرستش پاک، تا یاد کنم شما را بپاداش نیکو، و افزونى نعمت. مرا یاد کنید در سراى محنت بزبان فاقت، از سر ذلّت، بصدق و ارادت، بر بساط مجاهدت، تا من شما را یاد کنم در سراى قربت، بزبان عنایت از سر رعایت، بصدق هدایت، بر بساط مکاشفت، مرا یاد کنید بر بساط خدمت، در ایام غربت، در مشاهده منت، بر ترک عادت، میان شرم و حرمت، تا من شما را یاد کنم بر بساط زلفت، در ایام مشاهدت، میان انبساط و رؤیت، فاذکرونى بالطاعات اذکرکم بالمعافات، فاذکرونى بالموافقات اذکرکم بالکرامات، فاذکرونى بالدعاء اذکرکم بالعطاء، فاذکرونى فى النعمة و الرخاء اذکرکم فى الشدة و البلاء، فاذکرونى بقطع العلائق اذکرکم بنعت الحقائق، فاذکرونى من حیث انتم، اذکرکم من حیث انا، و لذکر اللَّه اکبر. قال الاصمعى رأیت اعرابیا بالموقف یقول الهى! عجت الیک الاصوات بضروب اللغات، یسئلونک الحاجات، و حاجتى الیک ان تذکرنى عند البلاء اذا نسینى اهل الدنیا. و قال سفیان بن عیینه بلغنا ان اللَّه سبحانه قال اعطیت عبادى مالوا عطیت جبرئیل و میکائیل کنت قد اجزلت لهما، قلت اذکرونى اذکرکم، و قلت لموسى قل للظلمة لا تذکرونى، فانى اذکر من ذکرنى، و ان ذکرى ایاهم ان العنهم بموسى وحى آمد که اى موسى ظالمان را گوى تا مرا یاد نکنند که اگر ایشان مرا یاد کنند من ایشان را بطرد و لعنت یاد کنم، چنان که چون مؤمنان مرا یاد کنند من ایشان را برحمت و مغفرت یاد کنم. سدى ازینجا گفت در تفسیر آیت لیس من عبدى ذکر اللَّه الّا ذکره لا یذکره مؤمن الّا ذکره بالرحمة و لا یذکره کافر الا ذکره بعذاب. و رسول خداى را پرسیدند که از کارها چه فاضلتر و از کردارها چه نیکوتر؟ گفت آنک بمیرى و زبانت تر باشد بذکر خداى عز و جل، آن گه گفت خبر کنم شما را که بهترین اعمال شما و پذیرفته و پسندیده ترین آن بنزدیک خداوند شما، و آنچه بهتر است از زر و سیم بصدقه دادن، و از جهاد کردن با دشمنان دین چیست؟ گفتند آن چیست یا رسول اللَّه؟ گفت ذکر خداى عزّ و جل و از ذکرها هیچ چیز نیست فاضلتر از قرآن خواندن، خاصه در نماز چنانک مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «قراءة القرآن فى الصّلاة افضل من القراءة بغیر الصلاة و قراءة القرآن بغیر الصّلاة افضل من الذکر و الذکر افضل من الصدقة و الصدقة افضل من الصیام و الصیام جنّة من النّار، و لا قول الا بعمل، و لا قول و لا عمل الا بنیّة، و لا قول و لا عمل و لا نیة، الّا باصابة السّنّة.
ثم قال تعالى: وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ بشکر نعمت فرمود و از کفران نهى کرد، و هر چند که از روى ظاهر هر دو یکسانست امّا از روى معنى در جمع میان این دو کلمه فایدنى نیکوست، و آن آنست که تا کسى را و هم نیفتد که شکر نعمت بمقتضى امر مطلق یک بار بیش نیست، بل که هر ساعتى و هر لحظتى شکر منعم واجب است، که اگر شکر نکنى کفران باشد و این منهى است که میگوید وَ لا تَکْفُرُونِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا.... الآیة... میگوید اى گرویدگان: اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ یارى جویید بر رستن از آتش، و رسیدن به پیروزى بدو چیز بشکیبایى و بنماز که در نماز شفا است و در شکیبایى فرج، مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت: الصّبر مفتاح الفرج، و فى الصّلاة شفاء»
و گفتهاند در معنى آیت (استعینوا بالصبر على الصلوات) یارى جویید بر تمحیص گناهان خویش، و کفارت آن بصبر کردن در اداء فرائض و خاصه در نماز، که آن بارى گران است و کارى عظیم، چنانک رب العزة گفت وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ مصطفى ع معاذ جبل را گفت آن گه که از وى سؤال کرد حدّثنى بعمل یدخلنى الجنة و لا اسألک عن شیء غیره
فقال صلّى اللَّه علیه و آله و سلم بخ بخ! لقد سألت عن عظیم و انه لیسیر على من اراد اللَّه بالخیر، ثم قال «تؤمن باللَّه و الیوم الآخر و تقیم الصلاة و تعبد اللَّه وحده لا تشرک به شیئا
پس بیان کرد که صابران را چه ثواب است ایشان که بار احکام شرع کشند، و فرائض حق گزارند، فقال.
إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ گفت من که خداوندم با ایشانم بحفظ و رعایت و عنایت، اصحبهم و احفظهم و أتولّاهم و امتعهم.
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ الآیة... سبب نزول این آیت آن بود که روز بدر چهارده مرد مسلمان کشته شدند، شش از مهاجران بودند و هشت از انصار، مردمان میگفتند ایشان را که فلان مرد، و فلان مرد، نعیم دنیا از وى بگشت، رب العالمین گفت مگویید چنین! که ایشان مردگان نهاند بلکه زندگانند بنزدیک خداوند ایشان، شادان و نازان، طعام و شراب بهشت بى حساب بایشان میرسد و لکن شما نمیدانید. مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت «انّ ارواح الشهداء فى اجواف طیر خضر تسرح فى ثمار الجنة و تشرب من انهارها، و تأوى باللیل الى قنادیل من نور معلّقة بالعرش»
مرّ رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم یوم احد على مصعب بن عمیر و هو مقتول، فوقف علیه و دعا له، ثم قرأ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ. ثم
قال صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم «انّ رسول اللَّه یشهد انّ هؤلاء شهداء عند اللَّه یوم القیمة فاتوهم و زروهم و سلّموا علیهم، فو الّذى نفسى بیده لا یسلّم علیهم احد الى یوم القیمة الا ردّوا علیه یرزقون من ثمار الجنة و تحفها.»
و قال صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم یعطى الشهید ست خصال عند اوّل قطرة من دمه، یکفّر عنه کل خطیئة، و یرى مقعده من الجنة، و یزوّج من الحور العین، و یؤمن من الفزع الاکبر و من عذاب القبر، و یحلّى حلیة الایمان. و عن انس قال بعث النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم سرّیة فقتلوا و انّ جبرئیل أتى النبى فاخبره انهم قد لقوا ربهم عز و جل فرضى عنهم و ارضاهم. قال انس کنّا نقرأ آیا بلّغوا قومنا انا قد لقینا ربنا فرضى عنّا و ارضانا
اگر کسى گوید که این شهیدان اگر زندگانند و مرتزقان پس چونست که در جثت ایشان تصرف نیست، و زندگان را تصرف جثت باشد لا محاله؟ جواب آنست که نه هر که در جثت وى تصرف نیست مرده بود، نه بینى که مردم در خواب شود و در جثت وى تصرف نماند و وى مرده نیست؟ و کس باشد که در خواب چیزى بیند که از آن اندوهگین شود، و باشد که از خواب درآید و هنوز آن بقیت اندوه با وى بود، تا بدانى که در آن حال زنده است اگر چه متصرف نیست، همچنین ارواح شهدا جائز است که از اجسام ایشان مفارقت گیرد، و آن گه بنزدیک خداوند باشد نه مرده، پس ایشان را از این جهت مرده نباید گفت بلکه شهید باید گفت، از آنک وى بنزدیک خداى زنده است و روزى میخورد چنانک گفت بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ و بجاى خویش شرح آن بتمامى گفته شود ان شاء اللَّه.
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ الآیة... النون فیه للتأکید، و اللام جواب قسم محذوف على تقدیر و اللَّه لنبلونّکم اى لنعاملنّکم معاملة المختبر، گفت با شما آن معاملت کنیم که کسى که آزمایش کند بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ على تقدیر، شافعى گفت این خوف بیم دشمن است در غزا، و این گرسنگى روزه ماه رمضان است و این کاست از مال زکاة صامت، و این کاست از تن آزاد کردن بردگان، و این کاست از میوه صدقه خرما و انگور و گفتهاند که جوع آن قحط است که اهل مکه را هفت سال رسیده بود. وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ آن بود که مال و نعمت از دست ایشان بشد. وَ الْأَنْفُسِ بیمارى و پیرى و مرگ است. وَ الثَّمَراتِ مرگ فرزندان که فرزند را ثمره دل خوانند ذلک
فى قوله صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم «اذا مات ولد العبد قال اللَّه لملائکته أ قبضتم ولد عبدى؟
فیقولون نعم. فیقول أ قبضتم ثمرة فؤاده؟ فیقولون نعم فیقول ما ذا قال عبدى؟ فیقولون حمدک و استرجع فیقول ابنوا لعبدى بیتا فى الجنة و سمّوه بیت الحمد.
و ابتلاء ایشان باین چند چیز از بهر آن بود که تا چون پسینیان شنوند زودتر به پذیرفتن دین و اتباع صحابه درآیند، که گویند اگر نه این دین حق بودى و حجت آن روشن ایشان برین بلاها و مصیبتها با این دین صبر نکردندى، پس آن ایشان را چون برهانى باشد، بدین حق در آیند و اتباع صحابه کنند. آن گه مصطفى را گفت وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا... اى مهتر! این شکیبایان را بر آن مصیبتها و محنتها بشارت ده، آنان که چون مصیبتى بایشان رسد گویند: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ انّا للَّه اى نحن و اموالنا للَّه عبیدا و ملکا، یفعل فیها ما یشاء وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ اى مقرون بالبعث بعد الموت فاللّه تعالى قادر علیه. انّا للَّه اقرار است ببعث و نشور و ثواب و عقاب، که اللَّه بآن قادر است و آن را توانا و بآن دانا.
قال النبى «من استرجع عند المصیبة جبّر اللَّه مصیبته و احسن عقباه و جعل له خلفا صالحا یرضاه»
و قال ما من مسلم و لا مسلمة یصاب بمصیبة فذکر مصیبة و ان قدم عهدها فیحدث لها استرجاعا، الّا احدث اللَّه له و اعطاه مثل ثوابها یوم اصیب بها.
و قال عکرمة طفئ سراج النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فقال إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فقیل یا رسول اللَّه أ مصیبة هى؟ قال نعم! کل شیء یؤذى المؤمن فهو له مصیبة.
و قال اربع من کنّ فیه بنى له بیت فى الجنة: المعتصم بلا اله الا اللَّه لا یشک فیها، و من اذا عمل حسنة سرّته و حمد اللَّه علیها، و اذا عمل سیئة ساءته و استغفر اللَّه منها، و اذا اصابته مصیبة قال إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
پس ایشان را وعده داد که اگر در مصیبتها صبر کنند و جزع نکنند و استرجاع گویند، بر ایشانست از خداوند ایشان نه یک رحمت بلکه رحمتها، پس یکدیگر، ازین جهت صلوات بجمع گفت.
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ و صلاة رحمت است و ثناء نیکو، و رحمت خداوند بر بندگان فراوانست و وجوه آن بسیار دعاء ایشان اجابت میکند، و بر طاعت اندک سپاس دارى میکند، و روزى فراخ بایشان مىرساند، و برکت در معاش و در زندگانى میکند، و در حال درماندگى و بیچارگى و بیمارى و درویشى فریاد میرسد، و بر دشمنان نصرت میدهد، و توفیق طاعت و روشنایى معرفت و هدایت میدهد. اینست که رب العزة گفت وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ قیل هم المهتدون الیوم الى الحق و الصواب، و غدا الى الجنة و الثواب عمر خطاب چون این آیت بر خواندى گفتى نعم العدلان و نعمت العلاوة، عنى بالعدلین اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة، و بالعلاوة قوله وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ