87
۴۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ مردى آمد بر رسول خدا نام وى ثابت بن الدحداح گفت یا رسول اللَّه! زنان را در حال حیض نزدیکى کنیم و پاسیم یا نه؟ که بگذاریم ایشان را در وقت حیض و نپاسیم؟ آیت آمد وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذىً، فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ حیض و محیض یکى است، همچون کیل و مکیل و عیش و معیش. و معنى حیض رفتن خون است، یعنى آن دم معروف سیاه رنگ، بحرانى که از قعر رحم برآمد، کمینه آن یک شبانروزست و مهینه پانزده شبانروز، و غالب آن شش یا هفت روز است، و هر چه نه از قعر رحم بیامد و نه سیاه رنگ بود آن را دم استحاضه گویند. و احکام حیض در آن نرود.
روى ان فاطمة بنت ابى حبیش قالت لرسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم: «انى مستحاض أ فأدع الصلاة؟ فقال صلّى اللَّه علیه و آله و سلم: ان دم الحیض اسود یعرف، فاذا کان کذلک فامسکى عن الصلاة، و اذا کان الآخر فتوضئ و صلى فانما هو عرق.»
فاطمة بنت ابى حبیش گفت یا رسول اللَّه من زنى مستحاضهام نماز بگذارم در حال استحاضه یا نه؟ رسول خدا گفت دم حیض دم سیاه است معروف که در آن نماز نگذارند، چون آن باشد نماز مگذار، و اما چون دم استحاضه باشد وضو کن و نماز کن، که آن رگى است که روان میشود، و نماز منافى آن نیست ابن عباس گفت آن رگ در ادنى الرحم است نه در قعر رحم، و حکم مستحاضه آنست که خویشتن را بشوید و استوار به بندد، و هر نماز فریضه را بعد از دخول وقت وضو کند، و بعد از وضو البته در نماز تأخیر نکند. چون این حدود بجاى آرد اگر چه قطرات خون از وى میرود نماز وى درست بود، و کسى را که ادرار البول باشد یا سلس المذى بود، حکم وى همین باشد.
اما احکام حیض آنست که بر زن حرام بود در حال حیض خواندن قرآن، که مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت: لا یقرأ الجنب و لا الحائض شیئا من القرآن»
و حرام است بر وى پاسیدن قرآن لقوله تعالى لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، و حرام است بر وى در مسجد درنگ کردن
لقوله صلّى اللَّه علیه و آله و سلم «لا یحل المسجد لجنب و لا لحائض»
، و حرام است بر وى طواف کردن که مصطفى عایشه را گفت: «اصنعى ما یصنع الحاج غیر ان لا تطوفى»
یعنى فى حال الحیض، و حرامست بر وى نماز کردن و روزه داشتن، اما روزه را قضا باید کردن و نماز نه، که زنى از عایشه پرسید ما بال الحائض تقضى الصوم و لا تقضى الصلاة؟ فقالت لها أحروریة انت قالت لست بحروریة، و لکنّى اسأل. فقالت کان یصیبنا ذلک على عهد رسول اللَّه فتؤمر بقضاء الصوم و لا نؤمر بقضاء الصلاة. و حرامست بر مرد رسیدن بحائض و مباشرت با وى که مصطفى گفت: «من وطىء امرأته و هى حائض فقضى بینهما ولد فاصابه جذام، فلا یلومنّ الّا نفسه، و من احتجم یوم السبت و الاربعاء فاصابه وضح فلا یلومنّ الا نفسه.»
پس اگر مباشرت کند در حال حیض حدّى واجب نشود، اما کفّارت بر وى لازم آید، اگر در ابتداء حیض باشد یک دینار بصدقه دهد، و اگر در آخر بود نیم دینار، چنانک در خبرست: و این قول قدیم شافعى است. اما بقول جدید بر وى هیچ چیز لازم نیاید از کفارت، اما بزه کار شود، همچنانک مباشرت بموضع مکروه نه بمحل حرث که حرام است و موجب کفارت نیست، اینجا همچنانست.
و زن حائض را روا باشد که ذکر خدا کند، و حیض ایشان را کفّارت گناهان است و ذلک فیما
روى عن عائشة قالت قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم «ما من امرأة تحیض الا کان حیضها کفارة لما مضى من ذنوبها، و ان قالت اول یوم حاضت الحمد اللَّه على کل حال و استغفر اللَّه من کل ذنب کتب اللَّه لها براءة من النار و جوازا على الصراط و أمانا من العذاب»
فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ... الآیة. چون این آیة آمد زنان را در زمان حیض از خانها بیرون کردند، جماعتى آمدند از اعراب مدینه گفتند یا رسول اللَّه سرما سخت است، و جامه اندک، و زنان حائض از خانه بیرون کردهایم اگر جامه بایشان دهیم ما سرما یابیم، و اگر ندهیم ایشان برنج آیند، چکنیم که درماندیم؟ مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت شما را نفرمودند که ایشان را از خانها بدر کنید، شما را فرمودند که مجامعت ایشان مکنید، و سبب آن بود که جهودان و گبران از زنان خویش در حال حیض پرهیز میکردند و فرا هیچ کار نمىگذاشتند، و ترسایان بر عکس این مجامعت میکردند و از حیض نمىاندیشیدند، رب العالمین این امت را راه میانه برگزید. و خیر الامور اوساطها گفت چنانک گبران و جهودان کنند نباید کرد، و چنانک ترسایان کنند هم نه.
«افعلوا کل شیء الّا الجماع»
این لفظ خبر است و عن عایشه رض: ان رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم قال ناولینى الخمرة فقلت انى حائض فقال ان حیضتک لیست فى یدک، و سئلت عایشه: هل تأکل المرأة مع زوجها و هى طامت؟ قالت نعم کان رسول اللَّه یدعونى فآکل معه، و انا عارک، و کان یأخذ العرق فیقسم على فیه فاعترق منه، ثم اضعه فیأخذ، فیعترق منه و یضع فمه حیث وضعت فمى من القدح و یدعوا بالشراب فیقسم علىّ فیه قبل ان یشرب منه فآخذه فاشرب منه ثم اضعه فیأخذه فیشرب منه و یضع فمه حیث وضعت فمى من العرق و یدعوا بالشراب فیقسم على فیه قبل ان یشرب منه القدح.
و در خبرست که: عایشه با رسول خدا در یک جامه خفته بود، ناگاه عایشه از جاى برجست. رسول گفت چه رسید ترا؟ مگر حیض رسید؟ گفت آرى رسول گفت: ازار بر بند استوار و به جایگاه خویش باز آى.
وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ الآیة... بتشدید طا و ها قراءة ابو بکر و عاصم و حمزه و کسایى است، معنى آنست که گرد ایشان بمجامعت مگردید تا آن گه که غسل کنند از حیض خویش. باقى قراءة بتخفیف طا و ضم ها خوانند حَتَّى یَطْهُرْنَ یعنى با ایشان نزدیکى مکنید تا از رفتن خون حیض پاک کردند، به بریدن خون حیض.
و علما را اختلاف است در مجامعت بعد از آن که حیض بریده شود، و پیش از غسل، مذهب شافعى آنست و جماعتى عظیم علما بر آنند که چون حیض بریده شد تا غسل نکنند یا تیمم اگر آب نیابند، حلال نیست رسیدن بوى، پس گفت فَإِذا تَطَهَّرْنَ اى اغتسلن چون پاک گشتند و خویشتن را شستند بغسل.
فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ الآیة... بایشان مىرسید اگر خواهید از آنجا که خدا فرمود شما را، یعنى از آنجا که فرزند روید، معنى دیگر فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ بایشان مىرسید، از آن روزى که اللَّه فرمود شما را، یعنى با عقد نکاح و در زمان طهر، نه در حال فجور و نه در ایام حیض، که چون وطى در حال حیض رود بیم آن باشد که فرزند سیاه روى آید، کما
روى ان رجلا و امرأة فى ایام سلیمان بن داود اختصما فى ولد لهما اسود فقالت المرأة هو منک و ابى الرجل، فقال سلیمان هل جامعتها فى المحیض؟ قال نعم، قال هو لک و انما سوّد اللَّه وجهه عقوبة لفعلکما، قال ابن کیسان فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ الآیة... یعنى لا تأتوهن صائمات و لا معتکفات، و لا محرمات، و اقربوهن و غشیانهن لکم حلال.
اگر کسى خواهد که ادب مباشرت بداند، اول باید که بریدى فرا پیش دارد، چنانک در خبر است از معانقه و ملاعبه و دست فرا گرفتن و بر ماسیدن و تقبیل کردن و در حال مباشرت روى از قبله بگرداند، و بسم اللَّه بگوید، و این دعا بر خواند: «اللهم جنبنا الشیطان و جنب الشیطان ما رزقتنا» و تعجیل نکند که مصطفى گفت: اذا جامع احدکم امرأته فلا یعجلها، فان لهن حاجة کحاجتکم
و عزل نکند، که مصطفى را از عزل پرسیدند گفت: ذلک الواد الخفى، و تلا اذا الموؤدة سئلت
مگر که موطوئه کنیزک وى باشد، یا کنیزک دیگرى بزنى کرده، یا حرّه بود و دستورى عزل داده، و کراهیت است در عورت زن نگرستن، و فرزند را از آن بیم طمس باشد، و بهیچ حال سر خویش با سرّ اهل خود بیرون ندهد، که مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت: ان اعظم الامانة عند اللَّه یوم القیمة و روى شر الناس عند اللَّه منزلة یوم القیمة، الرجل یفضى الى امرأته و تفضى الیه، ثم ینشر سرّها».
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ الآیة... دوست دارد خداى بازگردانندگان را یعنى ایشان که از شرک با ایمان گردند و در ایمان از معصیت با طاعت گردند، و در طاعت از ریا با اخلاص کردند، و در اخلاص از خلق با حق کردند، پس مؤمن اگر چه مطیع باشد و مخلص، وى را از توبت چاره نیست. ازینجا گفت رب العالمین: وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ گفتهاند توبت بر سه رتبت است: اول توبت، پس انابت، پس اوبت، هر که از بیم عقوبت توبه کند او را تائب گویند و هر که امید ثواب را توبه کند او را منیب گویند و هر که فرمان و اجلال حق را توبه کند او را اوّاب گویند توبه صفت مؤمنان است، وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، انابت صفت مقربانست وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ اوبت صفت پیغامبران است نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ و یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ میگوید خداى دوست دارد پاکان را، ایشان که از نجاسات بپرهیزند، و خود را از خبائث حدث و جنایت طهارت دهند، تا حضرت نماز را بشایند. قال ابو العالیة و محمد بن کعب: اما التطهّر بالماء فحسن، و لکن یحب المتطهرین من الذنوب. خبرى جامع که ببعضى ازین آیت تعلق دارد: روایت کنند که مصطفى روزى در حجره عایشه بود، زنى آمد و طعامى آورد، که مردى انصارى فرستاده بود، رسول خدا گفت: هذه حنطة معمولة بلحم تسمّیها الاعاجم هریسة عوّضنیها اللَّه تعالى من الخمر
و مهتران صحابه خلفاء و راشدین و ائمه دین حاضر بودند، رسول خدا دست مبارک فراز کرد، شکسته بر آورد تا تناول کند این چند کلمت در آن حال بگفت: حببت الى من دنیاکم ثلاث: الطیب و النساء و قرة عینى فى الصلاة
ابو بکر صدّیق موافقت مصطفى را شکسته برآورد و گفت: و انا احب منها ثلاثا یا رسول اللَّه: النظر الیک و انفاق المال علیک و تلاوة ما انزل الیک. عمر خطاب همچنین لقمه برداشت گفت: «و انا احب منها ثلاثا امرا بمعروف و نهیا عن منکر و حدا اقیمه اللَّه عز و جل. عثمان عفان نیز شکسته برداشت. و گفت: انا احب منها ثلاثا: اطعام الجوعان و کسوة العریان و الصلاة باللیل و الناس نیام» على مرتضى ع نیز موافقت کرد و لقمه برداشت، گفت: و انا احب ایضا ثلاثا: قرى الضیف، و الصوم فى صمیم الصیف، و الضرب بین یدى رسول اللَّه بالسیف.
جبرئیل امین ع، پیک حضرت ربّ العالمین آن ساعت در آمد، و بمساعدت گفت: و انا احب منها ثلثا: غرس الاشجار و قتل الکفار و سقى الأبرار»
جبریل امین بآسمان برشد، هم در ساعة فرود آمد، و پیغام ملک جل جلاله آورد که
یا رسول اللَّه، اللَّه یقرئک السلام، و یقول: و انا احب منها ثلثا «توبة التائبین، و طهارة المتطهرین و دعوة المضطرین.»
قوله: نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ این آیت در شأن قومى آمد از اهل مدینه که هم شهریان ایشان که جهودان بودند ایشان را گفتند هر کس که بزن خویش رسد از پس وى در محل حرث، فرزند احول آید، مسلمانان از بیم آن از آن فعل تحرّج کردند این آیت آمد أَنَّى شِئْتُمْ الآیة... اذا کان فى مأتى واحد یعنى که چون رسید بزن آنجا بود که فرزند روید چنانک خواهى مىباشد. عن ابن عباس رض قال: «لا یکون الحرث الّا حیث یکون النبات» و عن عمر قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم «ان اللَّه لا یستحیى من الحق، لا تأتوا النساء فى ادبار هن»
و قال صلّى اللَّه علیه و آله و سلم لا ینظر اللَّه عز و جل الى رجل اتى رجلا او امرأة فى دبرها» و قال «ملعون من اتى امرأته فى دبرها»
وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ گفتهاند این تسمیت است و دعا بوقت مباشرت، و ذلک ما
روى عن النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم قال «اذا اراد احدکم ان یأتى اهله فلیقل: «بسم اللَّه اللهم جنبنا الشیطان و جنّب الشیطان ما رزقنا » فان قدر بینهما ولد لم یضره شیطان»
و گفتهاند معنى وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ طلب فرزند است و ایشان را از پیش فرا فرستادن، چنانک در خبر است
«من قدّم ثلاثة من الولد لم یبلغوا الحنث. لم تمسّه النار الا تحلّة القسم، فقیل یا رسول اللَّه و اثنان؟ قال و اثنان. فظننا انه لو قیل واحد، لقال واحد.
و یقال قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ ان یعمل للَّه سبحانه بما یحبّ و یرضى وَ اتَّقُوا اللَّهَ. فیما امرکم به و نهاکم عنه. وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ فیجزیکم باعمالکم وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بالجنة.
وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ الآیة.. عرضه آن چیز بود که میان تو و میان کارى در آید تا ترا از آن کار باز دارد. میگوید سوگند خوردن بنام من عرضه مسازید تا خویشتن را باز دارید از نیکوکارى، یعنى سوگند مخورید بر کارى کردنى که آن نکنیم، یا بر کارى ناکردنى که آن کنیم. و این چنین سوگند خوردن معصیت است، و راست داشتن آن معصیت، و دروغ کردن آن واجب، و کفارت دادن فریضه.
قال النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم «من حلف على یمین فرأى غیرها خیرا منها، فلیأت الذى هو خیر و لیکفّر عن یمینه.»
کلبى گفت این آیت در شأن عبد اللَّه بن رواحه آمد که از داماد خویش بخواهر بشیر بن النعمان الانصارى ببرید و سوگند خورد که با وى سخن نگویم، و در پیش وى نروم، و در صلاح وى نکوشم و او را با خصمان او و با برادران او صلح ندهم، و ببهانه سوگند با وى نمىپیوست. تا رب العالمین این آیت فرستاد، و مصطفى صلى اللَّه علیه و آله و سلم بر وى خواند، فرجع عما کان علیه. مقاتل حیان گفت ابو بکر صدیق سوگند یاد کرد با پسر خویش عبد الرحمن نه پیوندد، و با وى نیکویى نکند تا آن گه که مسلمان شود. رب العالمین در شأن وى این آیت فرستاد. و یقال فى قوله تعالى أَنْ تَبَرُّوا. معناه لدفع ان تبرّوا فحذف المضاف، و قیم المضاف الیه مقامه کقوله تعالى وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ و اشباهه.
لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ لغو سوگند ان بود که نامى از نامهاى خداوند از زبان کسى بسوگند بیرون آید، بشتاب، یا بر عادت، یا در حال غضب و ضجر، و وى را در آن قصد و عزم سوگند نبود. چنانک عادت است عرب را در نظم سخن که رانند گویند «لا و اللَّه، بلى و اللَّه». وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ این کسبت گفت و آن «عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ» که در سورة المائدة گفت. و گفتهاند: که لغو سوگند آن بود که سوگند یاد کند بر کارى، و چنان داند و پندارد که در آن راست گوى است، پس بر خلاف آن بود که پنداشت و دانست. رب العزت گفت شما را نگیرم باین سوگند، و بزه نه بر شما و نه کفارتى، لکن بآن گیرم که سوگند یاد کنید بر کارى و دانید که دروغ است و قصد آن دروغ دارید در دل، و بر زبان این چنین سوگند سبب عقوبت است و موجب کفارت. عقوبت آنست که مصطفى گفت: «من حلف على یمین و هو فاجر لیقطع بها مال امرئ مسلم لقى اللَّه عز و جل و هو علیه غضبان.»
و جاء اعرابى الى النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم فقال یا رسول اللَّه ما الکبائر؟ قال الاشراک باللّه، قال ثم ما ذا؟ قال عقوق الوالدین. قال ثم ما ذا؟ قال ثم الیمین الغموس.»
قیل للشعبى ما الیمین الغموس؟ قال اللتى یقتطع بها مال امرئ و هو فیها کاذب.
و روى انه قال صلّى اللَّه علیه و آله و سلم «الیمین الفاجره تدع الدیار بلاقع»
و کفّارت آنست که در سورة المائدة گفت: فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ الآیة... بندهاى آزاد کند، یا ده درویش را طعام دهد هر یکى را مدّى، یا ایشان را جامه کند هر یکى را پیراهنى، یا ازار پایى، یا دستارى، یا کلاهى، و در اعتاق و اطعام و کسوة مخیرست، آن یکى که خواهد میدهد، پس اگر درویش بود و مال نداشته باشد سه روز روزه دارد پیوسته یا گسسته چنانک خواهد. و بدان که سوگند از کسى درست آید که مکلف بود و نیز بطوع خویش سوگند یاد کند، و در آن نه مکره بود، که مصطفى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «لیس على مقهور یمین»
و عقد سوگند که بسته شود بنامهاى خداى و صفات وى عز جلاله بسته شود، هر چه بیرون از آنست از مخلوقات و محدثات سوگند نه بندد، و کراهیت باشد بآن سوگند یاد کردن. قال الشافعى: و اخشى ان یکون معصیة.
روى ابى عمر قال، قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم «من کان حالفا فلا یحلف الّا باللّه»
و عن ابى هریره رض قال، قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم: «لا تحلفوا بآبائکم و لا بالانداد، و لا تحلفوا الّا باللّه، و لا تحلفوا باللّه الّا و انتم صادقون».
و قال صلّى اللَّه علیه و آله و سلم: «من حلف انه برىء من الاسلام، فان کان کاذبا فقد قال کفرا، و ان کان صادقا فلن یرجع الى الاسلام سالما»
و بدانک استثنا در سوگند شود همچنانک در طلاق شود و در عتاق، و در نذر و در اقرار. در طلاق چنانست که زن خود را گوید «انت طالق ان شاء اللَّه» باین استثنا که در طلاق پیوست طلاق نیفتد. و در عتاق آنست که بنده خود را گوید «انت حرّ ان شاء اللَّه.» آزاد نشود، و در نذر آنست که گوید للَّه على کذا ان شاء اللَّه این نذر منعقد نشود، و در اقرار آنست که گوید «لفلان على کذا ان شاء اللَّه» باین اقرار چیزى بروى لازم نیاید. همچنین اگر سوگند یاد کند در نفى یا در اثبات، و استثنا در آن پیوندد، چنانک سخنى یا سکوتى دراز در میان نیفتد گوید و اللَّه لأفعلن کذا ان شاء اللَّه یا گوید «و اللَّه لا افعل کذا ان شاء اللَّه» عقد سوگند بسته نشود.
قال النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلم من حلف على یمین ثم قال ان شاء اللَّه فقد استثنى.
ثم قال فى آخر الآیة وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ یؤخر العقوبة عن الکافرین و العصاة، و الحلم من الناس التثبت و الاناة، و من اللَّه الامهال.