شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۳۴ - النوبة الثانیة
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۲- سورة البقره‏ )
104

۳۴ - النوبة الثانیة

قوله تعالى: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ الآیة ... این آیت را دو معنى گفته‏اند یکى آنست که مال یکدیگر بباطل و ناشایست مخورید، چنانک دزدى و خیانت و غصب، همچنانک جاى دیگر گفت وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ تنهاى خود را مکشید، یعنى که یکدیگر را مکشید، و این در لغت عرب روا و روانست. معنى دیگر آنست که مال خود را بباطل و اسراف هزینه مکنید، چنانک زنا و قمار و انواع فسق.
وَ تُدْلُوا بِها اى و لا تدلوا کقوله وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ اى و لا تکتموا و ادلاء فرا نشیب گذاشتن بود در لغت عرب از دلو گرفته‏اند ادلى دلوه آن بود که دلو فرو گذارد و دلّى دلوه آن بود که برکشد. میگوید مال فرا دستهاى حاکمان مگذارید برشوت، تا ایشان را بعنایت فرا خود گردانید، و مال مردم بدان ببرید، و بظلم بخورید، و خود دانید که آن شما را حلال و گشاده نیست. مفسران گفتند این در شأن کسى است که مالى بر وى باشد، و حقى دادنى، وانگه انکار کند و جحود آرد، و چون صاحب حق مطالبت وى کند، با وى خصمى کند، و به پیچد، و در مجلس حاکم به گواهان دروغ حق وى ببرد. رب العالمین گفت این خصومت مکنید، چون میدانید که ظالم اید، و گواهى بدروغ میدهید.
قال رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلّم «عدلت شهادة الزور بالاشراک باللّه».
قال اللَّه تعالى «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»، و فى معناه ما
روى ابو هریرة قال قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم «انّما انا بشر و انتم تختصمون الى و لعلّ بعضکم ان یکون الحن بحجته من بعض فأقضى له على نحو ما اسمع منه، فمن قضیت له بشى‏ء من حق اخیه فانّما اقطع له قطعة من النار.
دو مرد بودند در عهد رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلم یکى امرؤ القیس بن عابس الکندى و دیگر عبدان بن الاشوع، با یکدیگر خصومت کردند بضیعتى که میان ایشان بود. امرؤ القیس خواست تا سوگند خورد و حق خود بر وى بسوگند درست کند، اللَّه تعالى آیت فرستاد که إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا میگوید ایشان که مى‏خرند بفروختن عهد خداى و سوگندان خویش بهاى اندک، ایشان را در آن جهان بهره نیست.
پس چون رسول خدا این آیت بر وى خواند. سوگند نخورد و خصومت بگذاشت، و آن زمین که در آن خصومت میرفت بعبدان باز گذاشت.
پس خداى تعالى در شأن ایشان این آیت فرستاد: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ... الى آخرها.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ... الآیة معاذ جبل و ثعلبة بن غنم هر دو از رسول خدا پرسیدند که این ماه نو چونست که مى‏افزاید و مى‏کاهد؟ و بر یک صفت نمى‏پاید؟
رب العالمین بجواب ایشان این آیت فرستاد قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ... گفت ایشان را جواب ده که حکمت در زیادت و نقصان ماه نو آنست که تا هنگامها و وقتها بر مردم روشن شود، و راه برند بمزد مزدوران، و عدت زنان، و مدت باروران، و محل دینها، و تحقیق شرطها، و نیز ماه رمضان، و فطر، و روزگار حج، و ترتیب آن باین روشن میشود و بر خلق آسان.
قال ابو هریره بلغ رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلّم ان الناس یتقدمون الشهر بصیام یوم و یومین، فقال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم انّ اللَّه جعل الاهلة مواقیت اذا رأیتموها صوموا، و اذا رأیتموها فافطروا، فان غمّ علیکم فأتموا ثلثین»
گفته‏اند که هلال اول ماه است تا دو شب بگذرد و بقول بعضى سه شب و بقول بعضى هفت شب، پس قمر گویند تا آخر ماه.
وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها حمزه و کسایى و بو بکر و قالون البیوت بکسر با خوانند باقى قرا بضمّ با، فالکسر لمکان الیاء و الضم على الاصل مفسران گفتند که در جاهلیت عادت داشتند که از حج باز آمد ندید از بام سراى خویش در سراى آمد ندید، نه از در سراى، و بآن تعظیم حج میخواستند و کراهیت داشتندى پشت بر گردانیدن، از آن رب العالمین ایشان را فرمود تا این سنت و عادت جاهلیت دست باز دارند، و ایشان را خبر کرد که این نه نیکى و پارسایى است، اگر نیکى و پارسایى میخواهید بآن پس بیان کرد که پارسایى و نیکى چیست، گفت وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏... پارسایى و نیکى آنست که آزرم اللَّه نگه دارید و از خشم او بپرهیزید، و قیل معناء و لکنّ البر برّ من اتّقى لکن پارسایى پارسایى آن کس است که از خشم و عذاب خداى بپرهیزید.
وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها... و بخانه‏ها که در آئید از در درآئید و آزرم اللَّه نگه دارید، و از خشم او بپرهیزید تا به نیکى دو جهان رسید. وَ اتَّقُوا اللَّهَ چون بر اللَّه رسید لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ به پیروزى و رستگارى و خشنودى بروى رسید.
ابو عبیده در معنى آیت گفته است لیس البرّ بان تطلبوا المعروف من غیر اهله.
وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها اى اطلبوا المعروف من اهله هر معروفى را جایى هست، و هر کارى را رویى و هر برّى را محلى و اهلى، چون نه بجاى خویش و نه از اهل خویش طلب کنى برّ نباشد، برّ آنست که از اهل خویش طلب کنى. مصطفى ع بر وفق این گفت «اطلبوا المعروف من اهله» «اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه»
وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ... الآیة... اول آیتى که فرو آمد در قتال و جهاد با کافران این آیت بود، و مصطفى ع بر موجب این آیت جنگ میکرد، هر کس از کافران که بجنگ آمدى با وى جنگ کردى، و اگر نه ابتدا نکردى، چنانک گفت وَ لا تَعْتَدُوا اى لا تبدوا و لا تفجأوهم بالقتال، ناگاه ایشان را مکشید پیش از آن که باسلام دعوت کنید، و ابتدا مکنید مگر که ایشان ابتدا کنند: إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ پس این آیت و این حکم منسوخ شد بآنچه گفت فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ این قول بعضى مفسران است، اما ابن عباس و مجاهد میگویند این آیت از محکمات قرآن است که از حکم آن هیجیز منسوخ نشد، و فرمانست بقتال کافران. چنانک جایهاى دیگر بآن فرمود فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و اشباه ذلک، و باین قول معنى وَ لا تَعْتَدُوا آنست که زنان و کودکان را مکشید، و چون زینهار خواهند زینهار دهید، و زینهار مشکنید، و از عهد باز پس نیائید، و چون گزیت پذیرند گزیت ازیشان بپذیرید، و این گزیت پذیرفتن خاصه اهل کتاب راست، بنص قرآن و ذلک فى قوله تعالى قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ الى قوله مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ مجوس را همین حکم است که، مصطفى ع گفت، «سنّوا بهم سنّة اهل الکتاب»
و على بن ابى طالب ع را پرسیدند که جزیة از مجوس پذیریم؟ گفت «آرى که ایشان را کتابى بود و برداشتند و ببردند از میان ایشان» این دلیلى روشن است که پذیرفتن جزیة را اهل کتاب بودن شرط است، پس مشرکان و عبده اوثان ازین حکم بیرون‏اند، و البته ازیشان جزیت نه پذیرند، که نه اهل کتاب‏اند و ربّ العالمین حکم ایشان این کرد که وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ. اى قاتلوهم حتّى یسلّموا با ایشان کشتن میکنید تا آن گه که مسلمان شوند، پس جزز اسلام ازیشان قبول نباید کرد و نیز گفت وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ اى حیث وجدتموهم ایشان را بکشید هر جا که بریشان دست یابید، وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ و ایشان را از مکه بیرون کنید چنانک شما را بیرون کردند وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ و شما را که عذاب میکردند که از اسلام باز آئید آن سختتر است در ناپسند اللَّه از کشتن، که ایشان را کشید در حرم. معنى دیگر وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ شرک آوردن صعب تر است از کشتن شما ایشان را.
وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ قراءت حمزه و على «و لا تقتلوهم حتى یقتلوکم فیه فان قتلوکم فاقتلوهم» بى الف است در هر سه حرف، و دیگران همه بالف خوانند. آن از قتل است و این از قتال، آن عین کشتن است و این جنگ کردن. میگوید ایشان را مکشید به نزدیک مسجد حرام، یعنى در حرم تا آن گه که شما را کشند، پس اگر شما را کشند، همانجاى شما نیز کشید همانجاى ایشان را. میان مفسران اختلاف است که این آیت منسوخ است یا محکم، مجاهد گفت محکم است که در حرم تا کافران بقتال ابتدا نکنند روا نیست مسلمانان را با ایشان قتال کردن و کشتن، و بقول قتاده و ربیع این حکم منسوخ است بآیت سیف، و باین آیت دیگر که گفت وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ میگوید با ایشان کشتن کنید تا آن گه که بر زمین کافر نماند که مسلمانان را رنجاند، یا بى گزیت ایمن زید.
وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ و میکشید تا آن گه که بر زمین جز اللَّه را دین نماند. در خبر مى‏آید که لا یبقى على ظهر الارض بیت مدر و لا وبر الّا ادخله اللَّه عز و جل کلمة الاسلام امّا بعز عزیزا و بذل ذلیل، امّا ان یعزهم اللَّه فیجعلهم من اهله فیعزّوا به، و اما ان یذلّهم فیدینوا له.
فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ اى لا سبیل به و لا حجة، لقوله تعالى ایّما الاجلین قضیت فلا عدوان علىّ اى لا سبیل علىّ، میگوید اگر از شرک آوردن و افزونى جستن باز ایستند شما را بر ایشان راهى نیست، و حجتى نیست. که با ایشان در حرم کشتن کنید إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ مگر بر ایشان که ابتدا کنند و با شما در حرم کشتن کنند، قال عکرمه الظالم الذى ابى ان یقول لا اله الا اللَّه.
الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ رسول خدا سرّیه فرستاد در ماه حرام بقومى مشرکان، ایشان گفتند که در ماه حرام جنگ مى‏کنید؟ این جواب آنست، میگوید که ایشان نیز ترا از مکه در ماه حرام برگردانیدند، یعنى در صلح حدیبیه که رسول خداى را بر گردانیدند و با وى پیمان بستند که دیگر سال باز آید، این بر گردانیدن هم در ماه حرام بود، و مشرکان آزرم نداشتند. رب العالمین گفت این ماه حرام بآن ماه حرام، و این شکستن آزرم بآن شکستن آزرم.
فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ... خرج مخرج الجواب و المضاهاة، این در برابر نام جنایت بیامد بر طریق جزا، چنانک جاى دیگر گفت فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ
و فى الخبر من سب عمارا سبه اللَّه..
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ اللَّه با پرهیزگارانست ایشان که از هوى و مراد خود بپرهیزند، و رضا و مراد خویش فداى رضا و مراد حق کنند، و بهر چه شان پیش آید خداى را در آن قیام کنند، نه خود را، اللَّه تعالى بنصرت بایشان است، چنانک جاى دیگر گفت إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ و فى الخبر من کان اللَّه کان اللَّه له.
وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ... التهلکة الهلاک و المراد بالایدى الانفس فعبّر اللَّه بالید عن النفس، کقوله قَدَّمَتْ یَداکَ.
این آیت را تأویلها گفته‏اند: یکى آنست که اگر هزینه نکنید در راه خداى و در آن نکوشید و بصفت بخل آلوده گردید هلاک شوید هم از روى ظاهر و هم از روى باطن، باطن خراب شود بسبب بخل، و ظاهر هلاک گردد بدست دشمن. این جواب آنست که چون فرمان آمد بانفاق قوى گفتند اگر ما هزینه کنیم درویش و مفلس بمانیم، و در کار روزى ظن بد بردند بخداى عز و جل. رب العالمین گفت نفقه کنید و خود را هلاک مکنید، و تنهاى خویش ببیم درویشى و ترسیدن بر گسستن روزى سوى تباهى میفکنید، و احسنوا الظن باللّه فى الثواب و الاخلاف بخداى عز و جل ظن نیکو برید بپاداش نیکو کردن در آن جهان و درین جهان بدل مال دادن و روزى فراخ، همانست که گفت وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ.
قال رسول اللَّه «من ارسل نفقة فى سبیل اللَّه و اقام فى بیته فله بکل درهم سبعمائة درهم، و من غزا بنفسه فى سبیل اللَّه و انفق فى وجهه ذلک فله بکل درهم یوم القیمة سبعمائة الف درهم ثم تلا هذه الآیة وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ»
زید اسلم گفت این در شأن قومى آمد، که با غازیان بیرون مى‏شدند، بى برگ و بى‏ساز، و توانایى آن نداشتند پس براه در منقطع مى‏شدند، پس و بال و عیال دیگران مى‏بودند. رب العزة فرمود که در راه خدا بر خود نفقه کنید، و اگر چیزى ندارید خود بیرون مشوید، و خود را در تهلکة میفکنید، و تهلکه آن بود که به گرسنگى و تشنگى یا از ماندگى در رفتن هلاک مى‏شدند، آن گه دیگران را گفت که توانایى داشتند وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ و قیل التهلکة عذاب، یقول اللَّه عز و جل و لا تترکوا الجهاد فتعذبوا.
میگوید جهاد فرومگذارید که اگر بگذارید بعذاب خدا رسید همانست که جاى دیگر گفت إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً. و قیل التهلکة القنوط من رحمة اللَّه.
قال ابو قلابه هو الرجل یصیب الذنب فیقول لیست لى توبة. فییأس من رحمة اللَّه و ینهمک فى المعاصى، این در شأن کسیست که بگناه در افتد، آن گه با خود گوید که مرا آب روى نیست، و جاى توبه نیست که توبه من بجاى قبول نیست و از رحمت خدا نومید شود و در گناه بیفزاید. رب العالمین گفت خود را هلاک مکنید بانک از رحمت من نومید شوید، و بمن ظن بد برید. آن گه گفت وَ أَحْسِنُوا بمن ظن نیکو دارید که من آنجا ام که ظن بنده منست، انا عند ظن عبدى فلیظن بى ما شاء و قال النبى صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم «ظنّوا بربّکم ان سیغفر لکم ظنّوا بربکم ان سیتوب علیکم، ان حسن الظن من العبادة»
و قال صلى اللَّه علیه و آله و سلّم «لا یموتنّ احدکم الّا و هو یحسن الظن باللّه، فان حسن الظّن باللّه ثمن الجنة.»