شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
چشم فیروزه گون
رهی معیری
رهی معیری( چند قطعه )
149

چشم فیروزه گون

ثریای فیروزه گون چشم من
که چون آسمان پاس دلها نداشت
در انگشتری داشت فیروزه ای
که همرنگ آن چرخ مینا نداشت
همه خیره در جلوه و رنگ او
ولی جلوه در دیده ما نداشت
که فیروزه ای پربها بود لیک
بها پیش چشم ثریا نداشت