107
غزل شمارهٔ ۷۵
ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست
درویش جهانیم و هما در قفس ماست
آن زهر پرستی که بود در شکرستان
بیگانه ز خاییدن شکر مگس ماست
آن کعبه روانیم که در بادیه ی راز
خاموشی جاوید فغان جرس ماست
از لذت امید تماشای تو مردن
در باغ تمنا ثمر پیش رس ماست
مرغان اجابت همه بریان و کبابند
در باغ دعایی که نسیمش نفس ماست
عرفی کس ما هر که بود حیله فروش است
در بی کسی آویز که بی گفت کس ماست