134
غزل
دل از ما بر گرفتی، یاد می دار
جفا از سر گرفتی، یاد می دار
به دست من ندادی زلف و بامن
به مویی در گرفتی، یاد می دار
چو دستم تنگ دیدی، چون دهانت
کسی دیگر گرفتی، یاد می دار
مرا درویش دیدی، رفتی از غم
رخم در زر گرفتی، یاد می دار
دل من ریش کردی، دیگری را
چو جان در بر گرفتی، یاد می دار
مرا چون حلقه بر در دیدی، اکنون
به ترک در گرفتی، یاد می دار
گرفتی دست یکسر دوستان را
مرا کمتر گرفتی، یاد می دار
چو دیدی در سر من سوز مهرت
ز کین خنجر گرفتی، یاد می دار
چو سر گردان بدیدی اوحدی را
زبانش بر گرفتی، یاد می دار