129
غزل
نمی یابم برت چندان مجالی
که در گوش تو گویم حسب حالی
هوس دارم که هر روزت ببینم
و گر هر روز نتوان، هر به سالی
منم هر ساعت از هجرت به دردی
منم هر لحظه از عشقت به حالی
نه در کار بلای هجر دستی
نه در خورد هوای عشق بالی
فضیحت گشته ای، بی خانمانی
به غارت برده ای، بیجاه و مالی
سخن بسیار دارم، گر دلت را
ز پر گفتن نیفزاید ملالی