به تف مهر گونه گونه بخار

جنبش و اضطراب و شور کند

لقب آن هوای جنبان باد

نیز در مردم و دگر حیوان

جنبش این بخار آهسته است

وان مسام گرفته باز شود

گاه جنبیدن از یسار و یمین

جنبش او را چو بی قرار کند

تا پدید آورد ز لازل و خسف

از تری خود وز گرمی کان

مایهٔ معدن و ذهاب شود

نزد دانا در آن نباشد شک

یا سوی آتش اثیر بود

این بخار از دو حال بیرون نیست:

ورنه بر گردش از ستبر افتد

بجهد برق و پس بریزد نم

غرش رعد از آن شنیده شود

آن بخاری بود که گردد آب

روز گرمش به آب صرف کند

در زمین نیز بس اثرها هست

آن دگرها برین قیاس بود