97
غزل شمارهٔ ۹۹
خوش بود گر تو یار ما باشی
مونس روزگار ما باشی
روزکی همنشین ما گردی
شبکی در کنار ما باشی
ما همه بندگان حلقه بگوش
تو خداوندگار ما باشی
همچو سگ میدویم در پی تو
بو که ناگه شکار ما باشی
غم نگردد به گرد خاطر ما
گر دمی غمگسار ما باشی
تا دل بیقرار ما باشد
در دل بیقرار ما باشی
تا منم بندهٔ توام چو عبید
تا توئی شهریار ما باشی