شمارهٔ ۲۶
جدا ز گوشۀ چشم تو گوشۀ نگزیدم
که با خیال تو هر ساعتش بخون نکشیدم
بتار طرۀ موئی شکست بال امیدم
سزای من که شب تیره ز آشیانه پریدم
از آن اشاره ابرو و خندۀ لب شیرین
بسان مرغ شکاری میان بیم و امیدم
شنیدمی که تو دشمن تو از و دوست گدازی
هزار شکر که دیدم بچشم آنچه شنیدم