152
بخش ۱۷ - ایضا
اگر صبح قیامت را شبی هست آنشب است امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لبست امشب
فلک از دور ناهنجار خود لختی عنان درکش
شکایت های گوناگون مرا با کوکبست امشب
برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن
که زینب بی تو چون در ذکر یارب یاربست امشب
جهان پر انقلاب و من غریب ایندشت پر وحشت
تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تبست امشب
سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلبست امشب
بگو با ساربان امشب نه بندد محمل لیلی
ز زلف و عارض اکبر قمر در عقربت امشب
صبا از من بزهرا گو بیا شام غریبان بین
که گریان دیدۀ دشمن بحال زینبست امشب