145
بخش ۴۱ - در ختم کتاب
شکر لله کاین شکسته خامه ام
سر ببرد این چامۀ غمنامه ام
چشم آندارم که فرزند رسول
برنهد این چامه را خط قبول
حق پذیرفتن از شبان مهمانیش
شیر پیش آوردن از نادانیش
من شبان موسیم و بنچامه شیر
جای عفو است ایشه پوزش پذیر
دست من گیر ای شه آزاده ام
که من از مادر حسینی زاده ام
گر کبایر ور صغایر کرده ام
بر مگیر از روی عصیان پرده ام
تو سلیمانی من آن مرغ نحول
از من این پای ملخ میکن قبول
رحم کن ای خواجه بر بی زادیم
نامۀ من کن خط آزادیم
بارالها ای کریم ذوالمنن
مگسل از دامان این شه دست من
بسکه دلسوز آمد این نظم زده
آمد از هاتف بنام آتشکده
شکر کاین منظومۀ مشگین ختام
در هزار و سیصد و نه شد تمام