شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۲ - ترسیدن شیر از بانگ شنزبه
نصرالله منشی
نصرالله منشی( باب الاسد و الثور )
142

بخش ۲ - ترسیدن شیر از بانگ شنزبه

و در امثال آمده است که اذا اعشبت فانزل. چون یکچندی آنجا ببود و قوت گرفت و فربه گشت بطر آسایش و مسی نعمت بدو راه یافت. و بنشاط هرچه تمامتر بانگی بکرد بلند. و در حوالی آن مرغزار شیری بود و با او وحوش و سباع بسیار، همه در متابعت و فرمان او، و او جوان و رعنا و مستبد به رای خویش. هرگز گاو ندیده بود و آواز او ناشنوده. چندانکه بانگ شنزبه بگوش او رسید هراسی بدو راه یافت، و نخواست که سباع بدانند که او می بهراسد برجای ساکن می بود، و بهیچ جانب حرکت نمی کرد.