شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شامگاه
نادر نادرپور
نادر نادرپور( سرمۀ خورشید )
143

شامگاه

شمشیر تیز باد
چون سینه ی برآمده ی آب را شکافت
از آن شکاف ، ماهی خونین آفتاب
چون قلب گرم دریا بر ساحل اوفتاد
دریای پیر ، کف به لب آورد و ناله کرد
شب ، ناله را شنید و به بالین او شتافت