شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بامدادی۲
نادر نادرپور
نادر نادرپور( شام بازپسین )
160

بامدادی۲

دلم سیاه نبود
ولی درخت که سر سبزی اش درخشان بود
ز پشت پنجره با سرزنش به من نگریست
من از برهنگی آن نگاه لرزیدم
سپیده پاکترین گریه را به من بخشید