93
غزل شمارهٔ ۷۲۵
کس با چو تو یار راز گوید
یا قصه خویش بازگوید
عاقل کردست با تو کوتاه
لیکن عاشق دراز گوید
از عشق تو در سجود افتد
سودای تو در نماز گوید
از ناز همه دروغ گویی
آنچ این دلم از نیاز گوید
من همچو ایازم و تو محمود
بشنو سخنی کایاز گوید
پیش تو کسی حدیث من گفت
گفتی تو که او مجاز گوید
چون زر سخنان من شنیدی
گفتی به طریق گاز گوید