شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۶۲
مولوی
مولوی( غزلیات )
89

غزل شمارهٔ ۳۶۲

دو چشم آهوانش شیرگیرست
کز او بر من روان باران تیرست
کمان ابروان و تیر مژگان
گواهانند کو بر جان امیرست
چو زلف درهمش درهم از آنم
که بوی او به از مشک و عبیرست
در آن زلفین از آن می پیچد این جان
که دل زنجیر زلفش را اسیرست
مگو آن سرو ما را تو نظیری
که ماه ما به خوبی بی نظیرست
بیندازم من این سر را به پیشش
اگر چه سر به پیش او حقیرست
خیال روی شه را سجده می کن
خیال شه حقیقت را وزیرست