شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲۶۲۳
مولوی
مولوی( غزلیات )
77

غزل شمارهٔ ۲۶۲۳

ما گوش شماییم شما تن زده تا کی
ما مست و خراباتی و بیخود شده تا کی
ما سوخته حالان و شما سیر و ملولان
آخر بنگویید که این قاعده تا کی
دل زیر و زبر گشت مها چند زنی طشت
مجلس همه شوریده بتا عربده تا کی
دی عقل درافتاد و به کف کرده عصایی
در حلقه رندان شده کاین مفسده تا کی
چون ساقی ما ریخت بر او جام شرابی
بشکست در صومعه کاین معبده تا کی
تسبیح بینداخت و ز سالوس بپرداخت
کاین نوبت شادی است غم بیهده تا کی
آن ها که خموشند به مستی مزه نوشند
ای در سخن بی مزه گرم آمده تا کی