شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۴۴
مولوی
مولوی( غزلیات )
105

غزل شمارهٔ ۱۴۴

عقل دریابد تو را یا عشق یا جان صفا
لوح محفوظت شناسد یا ملایک بر سما
جبرئیلت خواب بیند یا مسیحا یا کلیم
چرخ شاید جای تو یا سدره ها یا منتها
طور موسی بارها خون گشت در سودای عشق
کز خداوند شمس دین افتد به طور اندر صدا
پر در پر بافته رشک احد گرد رخش
جان احمد نعره زن از شوق او واشوقنا
غیرت و رشک خدا آتش زند اندر دو کون
گر سر مویی ز حسنش بی حجاب آید به ما
از ورای صد هزاران پرده حسنش تافته
نعره ها در جان فتاده مرحبا شه مرحبا
سجده تبریز را خم درشده سرو سهی
غاشیه تبریز را برداشته جان سها