115
شمارهٔ ۵
چون پیش یار قید و رهائی برابر است
آن جا اگر روی و گر آئی برابر است
یک لحظه با تو بودن و با غیر دیدنت
با صد هزار سال جدائی برابر است
لطفی نمی کنی که طفیل رقیب نیست
لطفی چنین به قهر خدائی برابر است
هر بوالهوس که گفت فدای تو جان من
پیشت به عاشقان فدائی برابر است
شوخی که نرخ بوسه به جائی دهد قرار
در کیش ما به حاتم طائی برابر است
از غیر رو نهفتن و در پرده دم زدن
با صد هزار چهرهٔ گشائی برابر است
دل خوس مکن به خسرو بی عشق محتشم
کاین خسروی کنون به گدائی برابر است