غزل شمارهٔ ۳۸۵
زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل
ز در درآ و ببین خانهٔ مصور دل
در آرزوست مه خرگهی که بر گردون
منور از تو کند خانهٔ مدور دل
دلم شکفت که از میل طبع خلوت دوست
سبب نزول تو شد خانهٔ محقر دل
لب امید بلبیک محتشم بگشا
که یار بر سر لطفست و می زند در دل