شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
در بر رخم مبند
محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی( زمزمه ها )
166

در بر رخم مبند

باز از جنون عشق به کوی تو آمدم
بیگانگی مکن که به بوی تو آمدم
در بر رخم مبند که همچون نگاه شوق
با کاروان اشک به سوی تو آمدم
از شهر بند عقل به سر منزل جنون
این سان به شوق دیدن روی تو آمدم
از رفته عذرخواه و ز اینده بیمناک
آشفته تر ز حلقه ی موی تو آمدم
مانند اشک دور ز دیدار مردمان
با سر دویده تا سر کوی تو آمدم