121
کتیبه ای زیر خاکستر
در بامداد رجعت تاتار
دیوارهای پست نشابور
تسلیم نیزه های بلند است
در هر کرانه ای
فواره های خون
دیگر در این دیار
گویا
خیل قلندران جوان را
غیر از شرابخانه پناهی نیست
ای تک های مستی خیام
بر دار بست کهنه ی پاییز
من با زبان مرده ی نسلی
که هر کتیبه اش
زیر هزار خروار خاکستر دروغ
مدفون شده ست
با که بگویم :
طفلان ما به لهجه ی تاتاری
تاریخ "پر شکوه" نیاکان را
می آموزند ؟
اهل کدام ساحل خشکی
ای قاصد محبت باران