155
دیباچه
می خواهم
در زیر آسمان نشابور
چندان بلند و پاک
بخوانم که هیچ گاه
این خیل سیلو وار مگس ها
نتوانند
روی صدای من بنشینند
می خواهم
در مزرع ستاره زنم شخم
و بذرهای صاعقه را یک یک
با دستهای خویش بپاشم
وقتی حضور خود را دریافتم
دیدم تمام جاده ها از من
آغاز می شود
ای حاضران غایب از خود
ای شاهدان حادثه از دور
من عهد کرده ام
حتی اگرچه یک شب
رم را
پس از نرون
به تماشا روم نرون
دیوانه ای که می خواهد
زنجیر را به گردن تندر درافکند