105
مناجات شمارهٔ ۲۰۹
الهی هر چه دادی نشان است و آیین فرداست و آنچه یافتیم پیغام است و خلعت بر جاست. خدایا نشانت بیقراری دل و غارت جان است و خلعت وصال در مُشاهدهٔ جلال.
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال از این فزون خواهی کرد
یارب چه جگر هاست که خون خواهی کرد
ای خداوندی که فلک و ملک را نگاهدارنده تویی، ای بزرگی که از ماه تا مااهی دارنده تویی، ای کریمی که دعا را نیوشنده تویی و جفا را پوشنده تویی، ای لطیفی که عطا را دهنده تویی و خطا را برازنده تویی ای یکتایی که در صفت جلال و جمال پاینده تویی، عاصیان را شوینده تویی و طالبان را جوینده تویی.
بنمای رهی که ره نماینده تویی
بگشای دری که در گشاینده تویی
زنگار غمان گرفت دور دل دل من
بزدای که زنگ دل زداینده تویی