75
غزل شمارهٔ ۸۵۴
ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری
بر مشتریت پردهٔ دیبای ششتری
لعلت نگین خاتم خوبی وصف زده
بر گرد روی خوب تو هم دیو و هم پری
در ساحری اگر ز جهان بر سر آمدست
گاویست پیش آهویت این لحظه سامری
چون چشم چشم بند تو در خاطرم فتاد
بنمود طبع من ید بیضا بساحری
گر ننگری بچشم عنایت بسوی من
بینی تنم ز مهر هلالی چو بنگری
آن دل که من بملک دو عالم ندادمی
بردی به دلبری ز من آیا چه دلبری
تا شد درست روی من دلشکسته زر
پیدا شدست رونق بازار زرگری
خواجو چو وصف لعل گهرپرور تو کرد
بشکست قدر شعر چو لؤلؤی جوهری