67
غزل شمارهٔ ۸۳۲
دلا تا طلعت سلمی نیابی
بدنیی روضهٔ عقبی نیابی
ز هستی رونق مستی نبینی
ز توبه لذت تقوی نیابی
درین بتخانه تا صورت پرستی
نشان از عالم معنی نیابی
چو مجنون تا درین حی زنده باشی
طناب خیمهٔ لیلی نیابی
عصا تا در کفت ثعبان نگردد
ز چوبی معجز موسی نیابی
نشان دوست از دشمن چه پرسی
که از خر منطق عیسی نیابی
اگر ملک سلیمان در نبازی
چو سلمان طلعت سلمی نیابی
غلام عشق شو کز مفتی دل
ورای عاشقی فتوی نیابی
چو طفلان گر بنقشی باز مانی
بغیر از صورت مانی نیابی
برو خواجو که از سلطان عشقش
برون از آب چشم اجری نیابی
اگر شعری ز شعری بگذرانی
بشعری رفعت شعری نیابی