99
غزل شمارهٔ ۸۱
عقل مرغی ز آشیانهٔ ماست
چرخ گردی ز آستانهٔ ماست
شمس مشرق فروز عالمتاب
شمسهٔ طاق تا بخانهٔ ماست
خون چشم شفق که می بینی
جرعه های می شبانه ماست
صید ما کیست آنک صیادست
دام ما چیست آنچه دانهٔ ماست
تیر ما بگذرد ز جوشن چرخ
زانکه قلب فلک نشانهٔ ماست
ما به افسون کجا رویم از راه
که دو عالم پر از فسانهٔ ماست
گر چه ز اهل زمانه شاد نئیم
شادی آنک در زمانهٔ ماست
جنت ار هست خاک درگه اوست
زانکه ماوای جاودانه ماست
در بسیط جهان کنون خواجو
همه آوازهٔ ترانه ماست