82
غزل شمارهٔ ۸۰۱
ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته
و افکنده شاخ ریحان بر لاله دسته دسته
ریحان مشک بیزت آب بنفشه برده
یاقوت قند ریزت نرخ شکر شکسته
زلف شکسته بسته در حلق جان جمعی
وانگه چنین پریشان ما زان شکسته بسته
دائم خیال قدت بر جویبار چشمم
چون سرو جویباری برطرف چشمه رسته
با حاجبان ابرو ذکر کمان چه گوئی
باید که گوشه گیری زان شست زه گسسته
برخیز تا ببینی قندیل آسمان را
چون شمع صبحگاهی پیش رخت نشسته
اکنون که در کمندم فرصت شمر که دیگر
مشکل بدامت افتد صیدی ز قید جسته
گر پسته با دهانت نسبت کند دهانرا
برخیز و مشت پر کن بشکن دهان پسته
خواجو بپرده سازی دست از رباب برده
مطرب به تیز چنگی نای رباب خسته