شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۵۷
خاقانی
خاقانی( غزلیات )
107

غزل شمارهٔ ۵۷

بس لابه که بنمودم و دل دار نپذرفت
صد بار فغان کردم و یک بار نپذرفت
از دست غم هجر به زنهار وصالش
انگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
گه سینه ز غم سوختم و دوست نبخشود
گه تحفه ز جان ساختم و یار نپذرفت
بس شب که نوان بودم بر درگه وصلش
تا روز مرا در زد و دیدار نپذرفت
گفتم که به مسمار بدوزم در هجرش
بسیار حیل کردم و مسمار نپذرفت
بر دشمن من زر به خروار برافشاند
وز دامن من در به انبار نپذرفت
پذرفت مرا اول و رد کرد به آخر
هان ای دل خاقانی پندار نپذرفت