شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۵۰
خاقانی
خاقانی( غزلیات )
110

غزل شمارهٔ ۵۰

روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت
حسن تو دارد ملک آنکه سلیمان نداشت
شو بده انصاف خویش کز همه روحانیان
حجرهٔ روح القدس به ز تو مهمان نداشت
در همه روی زمین به ز تو دارنده ای
بزم خلیفه ندید لشکر سلطان نداشت
خاک درت را فلک بوسه نیارست زد
ز آنکه دو عالم به نقد از پی تاوان نداشت
طیره از آنی که دل پای سریر تو را
هدیه به جز سر نیافت، تحفه به جز جان نداشت
آنچه ز سودای تو در دل خاقانی است
نیست به عالم سری کو پی تو آن نداشت